با توجّه به
اين كه شفاعت به معناى صحيح، قيود و شرايط فراوانى در چند جهت دارد، كسانى كه
معتقد به اين اصلند، براى اين كه مشمول آن شوند، ناگزيرند شرايط آن را فراهم
سازند، و از گناهانى همانند ظلم كه اميد شفاعت را به صفر مىرساند، بپرهيزند و
برنامه خود را از يك دگرگونى عميق و همهجانبه در وضع خويش شروع كنند، براى رسيدن
به مقام «ارتضاء» و برقرار ساختن
«عهد الهى» (به تفسيرى كه گذشت) از گناهان خويش توبه كنند و يا حدّاقل در
آستانه توبه قرار گيرند، خلافكارى و شكستن سدّ قوانين الهى را متوقّف سازند و يا
لااقل تقليل دهند و ايمان به خدا و دادگاه بزرگ رستاخيز را در خود زنده نگاه دارند
و قوانين و مقرّرات او را محترم بشمرند.
از طرفى براى
برقرار ساختن پيوندى ميان «خود» و
«شفاعتكننده» از صفات او اقتباس كنند و نوعى سنخيّت هر چند ضعيف، ميان خود و او
برقرار سازند؛ يعنى همان طور كه در شفاعت تكوينى آمادگى و سنخيّت و تسليم در برابر
عوامل تكامل، شرط تأثير تكوينى آنهاست، در مرحله شفاعت تشريعى نيز براى رسيدن به
نتيجه، اين گونه آمادگيها لازم است. با اين ترتيب جاى ترديد باقى نمىماند كه
شفاعت به معناى صحيح، نقش مؤثّرى در دگرگونى حال مجرمان و اصلاح وضع آنها خواهد
داشت.
5- بررسى و
پاسخ اشكالات
همان طور كه
پيش از اين گفته شد، ميان شفاعت در عرف عام و شفاعت در منطق اسلام فاصله زيادى
است، يكى بر اساس تغيير دادن فكر كسى كه نزد او