روشنگر بحث
آينده در زمينه واكنشهاى اجتماعى و روانى اين مسأله خواهد بود.
[1]
در ميان
علماى عقايد اسلامى در زمينه چگونگى تأثير معنوى شفاعت گفتگو است. جمعى كه به نام
«وعيديّه» معروف هستند، آنها كه اعتقاد به خلود مرتكبان گناهان كبيره دارند،
معتقدند كه شفاعت اثرى در زدودن آثار گناه ندارد بلكه تأثير آن تنها در قسمت
پيشرفت و تكامل معنوى و افزايش پاداش و ثواب است.
در حالى كه
«تفضيليّه» (آنها كه اعتقاد به خلود اصحاب كبائر ندارند) معتقدند
شفاعت در زمينه گناهكاران است و اثرش سقوط مجازات و كيفر مىباشد.
ولى محقّق
معروف، خواجه نصير الدين طوسى در كتاب «تجريد الاعتقاد»
هر دو را حق مىداند و معتقد به هر دو اثر است. علّامه حلّى در شرح عبارت او در
«كشف المراد» نيز اين عقيده را انكار نكرده بلكه شواهدى براى آن آورده است.
گمان نمىكنم
با توجّه به آن چه پيش از اين در معناى شفاعت از نظر ريشه لغوى و مقايسه با شفاعت
تكوينى گفته شد، ترديدى باقى بماند كه عقيده محقّق طوسى به واقعيّت نزديكتر است؛
زيرا از يك سو در روايت معروفى كه از امام صادق عليه السلام نقل شده مىخوانيم:
«مَا أحَدٌ مِنَ الأوَّلِينَ وَ الآخِرِينَ
إلَّاهُوَ مُحْتَاجٌ إلَى شَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله يَوْمَ
الْقِيَامَةِ».[2]
طبق اين حديث
همه مردم نيازمند به شفاعت پيامبرند.
و به اين
ترتيب حتّى كسانى كه از گناه توبه كردهاند و جرم آنها بخشوده شده، باز نياز به
شفاعت دارند و اين در صورتى ممكن است كه اثر شفاعت دوجانبه باشد و افزايش مقام را
نيز شامل شود.
و اگر در
بعضى از روايات مىخوانيم، نيكوكاران نياز به شفاعت ندارند، منظور
[1]. توجّه داشته باشيد كه در اين موارد با منطق
خاصّ علماى عقايد بحث مىكنيم.