آنچه در مورد
روايات شفاعت آورديم، قسمت كمى از آن بود، كه به خاطر نكات خاصّى كه متناسب با بحث
ما بود، انتخاب گرديد و گرنه روايات شفاعت به مرحله تواتر رسيده است.
«نووى» شافعى
[1] در شرح صحيح مسلم از قاضى عياض دانشمند معروف اهل سنّت نقل مىكند
كه مىگويد:
روايات شفاعت
متواتر است.
حتّى پيروان
«ابن تَيميّه» (متوفّاى سال 728 هجرى) و «محمّد بن عبد الوهّاب»
(متوفّاى سال 1206) كه در اين گونه مسائل سختگيرى و تعصّب خاصّى دارند، به تواتر
اين روايات اعتراف كردهاند.
در كتاب
«فتح المجيد» تأليف شيخ عبد الرحمن بن حسن كه از معروفترين كتب
«وهّابيّه» است و هماكنون در بسيارى از مدارس دينى «حجاز»
به عنوان يك كتاب درسى شناخته مىشود، از «ابن
قيّم» چنين نقل شده است:
«احاديث از پيامبر صلى الله عليه و آله در زمينه
شفاعت مجرمان، متواتر است و صحابه او و عموم اهل سنّت بر اين موضوع اجماع دارند، و
منكر آن را بدعتگزار مىدانند و به او انتقاد مىكنند و او را گمراه مىشمرند».[2]
اكنون پيش از
آن كه به بحث درباره اثرات اجتماعى و روانى شفاعت بپردازيم و ايرادهاى چهارگانه را
در شعاع فلسفه شفاعت مورد بررسى قرار دهيم، نگاهى به آثار معنوى آن از نظر منطق
خداپرستان و معتقدان به شفاعت مىكنيم، كه اين نگاه،
[1]. نام او يحيى بن شرف از علماى قرن هفتم هجرى
است و چون در شهرك «نوى» نزديك دمشق متولّدشد به «نووى» معروف است.