مايل به دفاع
از هر شكل و هر صورت اين مسأله نيستيم، و قدرت آن را نداريم؛ بحث ما فقط در
ريشههاى اصلى مسأله است.
بعضى آن چنان
مسأله سوگوارى را تحريف كردهاند كه درست به نتيجهاى بر ضدّ اهداف اصلى آن
رسيدهاند، تا آن جا كه ريختن يك قطره اشك را جانشين انجام تمام
«رسالتها» و «مسئوليّتها» قرار داده،
بلكه با انجام اين عمل مصونيّتى براى خود، در مقابل هر گونه عمل خلاف، ظلم، ستم و
گناه پنداشتهاند، همان مظالم و گناهانى كه ريختن قطرات خون شهيدان به خاطر مبارزه
با آن بود. همان طور كه گفتيم اين برداشتهاى نادرست از اين مسأله نه جزء دين است و
نه با هيچ منطقى قابل دفاع.
2-
كارى نداريم كه «گريه» و
«خنده» هر دو از خصايص و ويژگيهاى انسانهاست، و اگر آفرينش يا طبيعت يا هر
چه بناميم اين دو ويژگى را به انسان داده، به طور قطع مورد نياز او بوده است و به
همين دليل همان طور كه خنده در جاى خود غذاى روح است، گريه نيز به موقع خود عامل
تعديل عواطف و احساسات مىباشد و افرادى كه اين دو پديده روحى را از زندگى خود حذف
كردهاند، گرفتار ناراحتيهاى روانى شدهاند. اينها براى ما مهمّ نيست، زيرا بحث ما
بحث بهداشت روح و جسم نمىباشد، بحث ما در زمينه يك سلسله مسائل مذهبى از دريچه
نگرش جامعهشناسى است.
بلكه آن چه
در اين جا مهم است اين است كه بدانيم سرچشمه پيدايش اين مراسم از كجاست و چه هدفى
را دنبال مىكند؟ تاريخ مىگويد، پس از تسلّط بنى اميّه بر تمام شئون كشورهاى
اسلامى، تمام قشرهاى آگاه در برابر آن خفقان شديد به مبارزه برخاستند، حتّى به
عقيده بعضى، زاهدان از كار افتاده و گوشهنشين با پوشيدن لباس پشمينه بر ضدّ
بنىاميّه كه اهمّيّت خاصّى به پوشيدن حرير حتّى