آيا گريستن
اثر تخديرى ندارد و شعله احساسات را خاموش نمىكند و در نبرد اقتصادى ميان
«بورژواها» و «پرولترها» زمينه را
براى پيروزى دسته اوّل فراهم نمىسازد؟ و سرانجام آن، تأييد فرضيّه پيدايش مذهب بر
اثر انگيزههاى كلنياليستى نيست؟
آيا گريستن،
نشانه ضعف و ناتوانى نيست؟ كسى كه قدرت و توانايى دارد چرا بگريد؟ چرا به جاى آن
تلاش و كوشش نكند؟
و آيا گريستن
به خاطر پيروزى است يا شكست؟ اگر عقيده نهايى اين است كه شهيدان و جانبازان راه
خدا، همانند شهيدان كربلا به اهداف مقدّس خود كه نشان دادن چهره اصلى بنىاميّه
غاصب و ستمگر بود، رسيدند و در اين زمينه پيروز شدند، پس در برابر پيروزى گريه
براى چيست؟
اينها و
سؤالاتى مشابه آن، مسائل گوناگونى است كه در زمينه مراسم سوگوارى كه به خصوص در
مذهب تشيّع وجود دارد، مطرح مىگردد.
بحث و
بررسى:
1-
پيش از هر چيز بايد به اين حقيقت اعتراف كرد كه متأسّفانه در زمينه سوگوارى و
گريستن، افراط و تفريط فراوان ديده مىشود. همان طور كه چسبيدن به تشريفات و
فراموش كردن اهداف اصلى در اين مورد نيز كم نيست؛ و ما هيچ گاه