حريص گاهى
چنان به مراحل بحرانى حرص مىرسد كه در اين راه، تمام خواب و استراحت و حتّى اخلاق
و ايمان خود را مىدهد تا درآمد مادّى بيشترى از هر طريق كه ميسّر شود، فراهم سازد
و سرانجام به موجودى ناتوان و بىاراده، كه همه چيز خود را از دست داده، تبديل
مىگردد در حالى كه هنوز از نظر روحى اشباع نشده، زيرا آن چه را يافته است از نظر
اشباع روحى، سرابى بيش نبوده است.
ولى
«قانع» كسى است كه در ميان جسم و روح او هماهنگى برقرار شده، و هنگامى كه
به مقدار كفايت و نياز بيابد، روح و جسم او اشباع مىگردد و بىجهت حرص نمىزند و
به حقوق كسى حمله نمىكند.
در حقيقت
«قناعت» يك نوع بىنيازى روحى و برخوردارى از سرمايه اعتماد به نفس و
قدرتهاى اخلاقى است.
فلسفه
قناعت:
با توجّه به
تفسير فوق، فلسفه قناعت روشن مىشود، زيرا:
1-
پرورش اين فضيلت اخلاقى در وجود انسان، مانع از اين مىشود كه تن به ذلّت حرص و
طمع بدهد و براى برطرف ساختن عطش كاذب درونى خود، در برابر هر كس سر فرود آورد و
به هر گونه پستى تن در دهد، آزادى و آزادگى خود را از دست داده، و بنده زر و زور
گردد. در نهجالبلاغه در خطبه قاصعه، در حالات پيامبران و امتيازات آنها
مىخوانيم:
«مَعَ قَناعةٍ تَمْلَأُ القُلُوبُ وَ العُيُونُ
غِنىً؛ آنها چنان اعتماد به نفس داشتند كه بىنيازى و آزادگيشان چشمها و
دلها را پر مىكرد و بر عظمت و شكوه انسانى آنها مىافزود».
2-
حرص سرچشمه اضطراب، نگرانى و عدم آرامش است، در حالى كه قناعت