نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 74
اظهار عجز و
ناتوانى در برابر حمد و ثناى او كردن و اعتراف به اين كه هيچ گويندهاى توانايى
ندارد كه بر قلّه حمد و ثنايش عروج كند.
در حديثى از
«امام صادق (ع)» مىخوانيم كه: «خداوند به موسى (ع) وحى فرستاد: اى موسى! حقّ شكر
مرا به جا آور. عرض كرد: پروردگارا! چگونه حقّ شكر تو را به جا آورم در حالى كه
هرگاه شكر تو را به جا آورم، اين خود نعمتى است كه به من ارزانى فرمودى (و توفيق
شكرگزارى دادى و به اين ترتيب مشمول نعمت تازهاى شدهام كه شكر ديگرى بر آن لازم
است)؟! فرمود: «يا موسى الان شكرتنى حين علمت انّ ذلك منّى، اى موسى الآن شكر مرا
به جا آورى كه دانستى اين هم از من است (و تو از اداى شكرش ناتوانى)».
[1] البته از يك نظر هنگامى كه انسان به طور سربسته مىگويد: الحمد للّه
(هر گونه حمد و ستايش مخصوص خداست) چيزى از مراتب حمد و ستايش باقى نمىماند، مگر
اين كه مخصوص ذات پاك او مىشود. به همين جهت در حديثى مىخوانيم كه امام صادق (ع)
از مسجد بيرون آمد در حالى كه مركب او گم شده بود، فرمود: «اگر خداوند آن را به من
بازگرداند، حقّ شكر او را ادا مىكنم، چيزى نگذشت كه مركب امام (ع) را آوردند در
اين موقع عرض كرد: الحمد للّه! كسى گفت- فدايت شوم- مگر شما نفرموديد حقّ شكر خدا
را به جا مىآورم؟
امام فرمود:
مگر نشنيدى گفتم الحمد للّه (مگر چيزى بالاتر از اين است كه هر گونه حمد و ستايش
را مخصوص او بدانم). [2] در توصيف دوّم مىفرمايد: «و
حسابگران (زبردست) هرگز نتوانند نعمتهايش را شماره كنند» (و لا
يحصى نعمائه العادّون).
زيرا نعمتهاى
مادّى و معنوى، ظاهرى و باطنى، فردى و جمعى او از آن برتر