ايمان او نسبت به پديد آورنده آن، راسختر و محكمتر مىگردد و از همين جاست
كه زمينه مناسبى براى اين سؤال پيش مىآيد كه آيا دانشمندان علم نجوم در گذشته كه
جهان را بسيار كوچك و محدود و آن را در كرهاى به نام فلك الافلاك گنجانيده بودند
و فاصله زمين را تا سطح مقعّر (فرو رفته) آن با محاسبات رياضى تعيين كرده بودند،
معرفتشان نسبت به مبدأ اين جهان بيشتر بوده يا دانشمندان امروز كه با وسايل و
تجهيزات بسيار پيشرفته، جهان را مطالعه مىكنند!؟ آيا بطلميوس دانشمند قرن دوم
ميلادى كه قائل بود ستارگان مانند ميخ بر صفحه آسمان كوبيده شدهاند! بهتر
مىتوانست به عظمت پروردگار پى ببرد يا نيوتن [1] دانشمند فلك شناس قرن اخير كه مىگويد: «كواكب داراى مدار و فاصله معيّنى هستند كه اگر هر كدام از
آنها از مدار خود خارج شوند، جهان هستى از هم مىپاشد!».
به طور كامل روشن است آن كه جهان را عظيم و به همان نسبت، منظّم و دقيق
مىداند، ايمانش بيشتر است از آن كه جهان را در قالبى كوچك ريخته و به همان نسبتِ
محدود، به نظم و ترتيب عالم پى برده است.
بنابراين يكى از فوايد تفكّر در نظم جهان، آشنايى هر چه بيشتر باعظمت و قدرت
پديدآورنده آن است كه ايمان انسان را قوىتر و راسختر مىگرداند.
2. مطالعه در نظم عالم، حسّ شكرگزارى را در بشر تحريك مىكند. بشر خود را
[1]. اسحاق نيوتنIsaac Newtonدانشمند معروف فلكشناس انگليسى، درست يك سال
بعد از وفات گاليلهيعنى 4 ژانويه 1643 در وولستورپWools Thorpeواقع
در ناحيه لينكول شايرLincol Shireمتولّد شد و در سال 1727 وفات يافت.
او مانند گاليله، تنفّر فوق العادهاى نسبت به رژيم استبداد داشت. از سال 1684
تا 1686 به نوشتن كتاب «اصول رياضى فلسفه طبيعى» مشغول شد كه در سال 1687 چاپ و
منتشر گشت.
«تانرى» درباره اين كتاب اينگونه
اظهارنظر مىكند: «هرگز كتابى درباره علوم مثبت ديده نشده است كه داراى چنين
اهميّتى باشد و مشكل به نظر مىرسد كه كتاب ديگرى با همين حجم، بتواند شامل اين
همه حقايق جديد و داراى همين ارزش باشد».