هنرمندانه بر اثر چرخش ناهماهنگ دست كسى كه هيچگونه اطّلاعى از اصول نقّاشى
نداشته، به وجود آمده است!؟
3. بدن انسانى را در نظر بگيريد. فرض كنيد اين بدن داراى صد جزء است كه با صد
كيفيّت، تشكيل يافته است. هر كدام از اين اجزا با يك حساب دقيق، تنظيم شده و هر
كدام به طور منظّم، كار خود را انجام مىدهند. آيا اكنون احتمال به وجود آمدن اين
بدن با اين كيفيّت از روى تصادف و اتّفاق، بر طبق حساب احتمالات، با صفر، مساوى
نيست!؟ و آيا مىتوان اين موجود منظّم و هزاران موجود ديگر را كه در سازمان خلقت
به چشم مىخورند، به علل بدون شعور و اراده نسبت داد!؟
اساساً موضوع حكايت نظم، از وجود يك مبدأ عاقل، به اندازهاى روشن است كه بعضى
آن را از بديهيّات شمردهاند تا آنجا كه فريد وجدى دانشمند معروف مصرى آن را از
فطريّات، مىداند.
از مباحث بالا چهار نتيجه گرفته مىشود كه چهار اصل مادّى گرايان را كه اساس اعتقادات
آنها را تشكيل مىدهد متزلزل مىسازد:
1. نيرويى مقتدر و دانا در ماوراى جهان مادّه وجود دارد كه سازمان هستى را بنا
كرده و اداره مىكند.
2. همه حوادث و موجودات را نمىتوان به علل طبيعى تفسير كرد.
3. در ساختمان جهان، نقشه صحيح به كار رفته است، بنابراين علّت اوّليه داراى
هدف است.
4. اين دستگاه شگفتانگيز با آن همه ريزهكارىهاى دقيق از روى تصادف به وجود
نيامده و احتمال تصادفى بودن آن مساوى با صفر است.
نظم در سراسر جهان:
براى پى بردن به چگونگى نظم جهان طبيعت، تنها راهى كه به نظر مىرسد،