عقل، حيات روح است؛ ليكن خود او نيز از نظر نصوص اسلامى، حيات و مرگ دارد، و تكامل مادّى و معنوى انسان، در گرو حيات آن است. رمز اصلى حيات عقلى بشر، زنده شدن قوّه عاقله، به معناى وجدان اخلاقى اوست و اين، يكى از رازهاى اصلى بعثت انبياى الهى است.
گنجينههاى خرد را در آنان، آشكار كنند»، به فلسفه بعثت انبياء اشاره كرده است.
زنده كردن انديشه در جهت كشف اسرار طبيعت، از انسان ساخته است؛ ولى زنده كردن عقل در زمينه شناخت كمال مطلق و برنامه ريزى جهت حركت در مسير مقصد اعلاى انسانيت، جز از انبياى الهى ساخته نيست.
آنچه در كتاب و سنّت درباره عقل و جهل، از اسباب و موانع عقل و آثار و علائم و احكام آن آمده است، همگى مربوط به اين معنا از معانى عقل و انديشه است.
هنگامى كه انسان در پرتو تعاليم پيامبران الهى به بالاترين مراتب حيات عقلى رسيد، به نورانيت و معرفتى دست مىيابد كه نه تنها خطاپذير نيست؛ بلكه او را تا رسيدن به مقصد اعلاى انسانيت همراهى مىكند. على عليه السلام در اين باره مىفرمايد:
خردش را زنده گردانيد و نفسش را ميرانيد تا پيكر ستبر او لاغر شد و دل سختش به لطافت گراييد؛ فروغى سختْ روشن بر او تابيد و راهش را روشن ساخت و به راه راستش روان داشت؛ درها او را به آستان سلامت و سراى