توضيح، آن كه: علّامه حلّى، اين عبارت را در مقام ردّ «استفاده توثيق ابن جُندى از عبارت نجاشى» گفته است و اين، خود نشانگر وجود نظريّه «وثاقت مشايخ نجاشى» در آن عصر است.
پس از علّامه، ملّا نظام الدين قرشى (م بعد 1038 ق) در كتاب نظام الأقوال، در مقام تعديل على بن احمد بن ابى جيد، گفته است:
از دلايل عدالت وى، آن است كه نجاشى- طاب ثراه- از وى روايت كرده است و نجاشى از روايت كردن بدون واسطه از ضعيفان، بسيار دورى مىنموده است، چنان كه خودِ وى در شرح حال محمّد بن عبد اللَّه بن محمّد بن بهلول، به اين مطلب تصريح كرده است.
بلكه وى از روايت كردن ثقه از ضعيف، اظهار تعجّب كرده است، چنان كه در شرح حال جعفر بن محمّد بن مالك بن على بن سابور گفته است:
«او در نقل حديث، ضعيف است. احمد بن حسين گفت: او بسيار حديث جعل مىكرد و از افراد مجهول، روايت مىنمود. از كسى شنيدم كه مىگفت:
او فاسدمذهب و فاسدروايت بوده است. و نمىدانم چگونه استاد ماهر و معتمد ما، ابو على بن همّام، و [ديگر] استاد بزرگوار و معتمد ما، ابو غالب زرارى،- رحمهما اللَّه- از او روايت كردهاند!»[1].[2] نخستين كسى كه به تفصيل، به بحث از اين نظريّه پرداخته و ادلّه و مبانى آن را به خوبى جمعآورى و بررسى نموده، علّامه سيّد مهدى بحر العلوم (م 1212 ق) است.
وى در شرح حال نجاشى، نظريّه فوق را اين گونه مطرح مى كند:
نجاشى، جماعتى از بزرگان طبقه پيش از خود را درك كرد و از آنان به جهت ضعيف بودن و يا فساد مذهب، روايت نكرد.[3] سيّد بحر العلوم، سپس ادلّه احتراز و دورى نجاشى از ضعيفان و متّهمان را