responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : حكمت نامه لقمان نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 1  صفحه : 55

22. الدرّ المنثور به نقل از عِكرِمه: مولاى لقمان، مست شد و با گروهى شرط بست كه آب درياچه‌اى را بنوشد. وقتى به هوش آمد، فهميد كه چه شرطى [مُحال‌] بسته است. لقمان را خواست و به او گفت: تو را براى چنين مشكلاتى پنهان داشته‌ام [، پس چاره‌اى بينديش‌].

لقمان گفت: «آنها را جمع كن».

وقتى گرد آمدند، به آنان گفت: «بر سرِ چه چيز با او شرط بستيد؟».

گفتند: بر سرِ اين كه آب درياچه را بنوشد.

لقمان گفت: «اين درياچه مواد و اجسامى دارد. آنها را جدا سازيد».

گفتند: چگونه مى‌توانيم اجسام آن را جدا كنيم؟

لقمان گفت: «پس چگونه مى‌تواند آب را با آن اجسام بنوشد؟!».

3/ 3 سخن حكيمانه لقمان درباره نپرسيدن‌

23. المستدرك على الصحيحين‌ به نقل از انَس: لقمان عليه السلام نزد داود عليه السلام بود كه او داشت با دست خودش زره مى‌بافت. لقمان [كه زره نديده بود،] در شگفت بود و مى‌خواست از او بپرسد؛ ولى حكمتش مانع مى‌گرديد. وقتى داود عليه السلام كارش تمام شد، زره را بر دوش خود انداخت و گفت: اين، چه زره جنگىِ خوبى است!

لقمان گفت: «سكوت، از حكمت است؛ ولى رعايت كننده آن، اندك است. تصميم گرفته بودم كه از تو بپرسم؛ ولى ساكت شدم تا اين كه تو خودت كفايتم كردى [و پاسخم را دادى‌]».

24. إرشاد القلوب: روايت شده كه لقمان عليه السلام داود عليه السلام را ديد كه زره مى‌بافد. خواست از او بپرسد [كه چيست‌]؛ ولى سكوت اختيار كرد. وقتى كه داود عليه السلام آن را پوشيد، لقمان بدون پرسش، وضعيت و چگونگىِ زره را شناخت.

نام کتاب : حكمت نامه لقمان نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 1  صفحه : 55
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست