است، در آن آورده است.[1] 2. نويسنده، برخى از خطبههاى حضرت امير عليه السلام را به گونهاى در هم مُندَمج كرده كه گويى خطبه واحدى است.[2] نيز در نقل برخى متون روايى از كتابهاى ثواب الأعمال والمؤمن، دو يا چند حديث را تلفيق كرده كه به صورت حديث واحد از راوى واحدى در آمده و موجب اختلاط اسانيد و روايات شده است.[3] در تحقيق كتاب، به موارد ياد شده در مواضع خود، تذكّر داده شده است. نويسنده در صفحه 346 كتاب مىگويد كه چهل حديث از كتاب الخصال را با حذف اسانيد، ذكر مىكند. محقّقان كتاب، در پاورقى توضيح دادهاند كه همه اين احاديث، از الخصال نبوده و از ديگر آثار شيخ صدوق نيز نقل شده و افزون بر چهل حديث است.[4] 3. متونى طولانى، در مواردى عيناً و در مواردى با اندكى اختلاف، از تنبيه الخواطر شيخ ورّام (م 605 ق)[5] و نيز چند فصل كامل از كتاب كنزالفوائد كراجكى (م 449 ق) نقل شده است.[6] 4. برخى از احاديث طولانى، مانند: وصيّت پيامبر به ابوذر (ص 189- 203)، گفتگوى خداى تعالى با حضرت موسى عليه السلام (ص 218- 222)، موعظهاى بلند از امام سجّاد عليه السلام (ص 223- 226) و موعظه خداوند به حضرت عيسى عليه السلام (ص 227- 233) در اين كتاب آمده است.
5. نويسنده، گاه مطالب و مواعظى از غير معصومان نقل كرده است كه از جمله