علّامه مجلسى با وجود زمينههاى فكرى مخالف و وجود نشانههاى عدم اعتنا به احاديث اهل سنّت، همه كتابهاى مهمّ حديثى را كه تأليف عالمان اهل سنّت بودهاند، مطالعه كرده و براى استفادههاى گوناگون، همچون: تأييد احاديث شيعه، تعيين موارد تقيّه، احتجاج و استدلال و يا بيان و كشف مشكلات لغوى و معنوى آنها، نقل كرده است.[1] هر چند اين عمل، عيب نيست و منطقى هم به نظر مىرسد؛ ولى آنچه مطرح است، نفسِ استفاده از آثار اهل سنّت است.
در واقع، يكى از نقاط قوّت روش علّامه مجلسى در بحار الأنوار، توجّه او به روايات اهل سنّت است. وى در فصل اوّل مقدّمه آورده است:
براى تصحيح الفاظ روايات و تعيين معناى آنها به كتابهاى لغت و كتابهاى شرح حديث اهل سنّت، مراجعه مىكنم.
وى، بيست كتاب لغت، 52 كتاب حديث و سيزده كتاب شرح حديث از اهل سنّت را نام برده كه به آنها مراجعه كرده است و مىگويد:
گاهى روايات اهل سنّت را نقل مىكنم تا پاسخ آنها را بدهم و يا بر خود آنها استدلال مىكنم و گاهى براى بيان مورد تقيّه يا تأييد روايات شيعه، آنها را نقل مىكنم.[2] علّامه مجلسى، درباره علل اين استناد و نقل روايات از كتب اهل سنت مىگويد:
برخى از علماى شيعه، احاديث را از كتابهاى اهل سنّت نقل كردهاند، امّا اكنون آن احاديث در كتابهاى آنان وجود ندارد و يا آن كه آن احاديث با آنچه شيعيان نقل كردهاند، تفاوت فراوان دارد. علّت اين مسئله، يا اختلاف نسخههاى احاديث است و يا آن كه اهل سنّت به جهت عناد اين احاديث را از كتابهاى خود، حذف كردهاند و به همين
[1]. براى اطلاعات بيشتر، ر. ك: يادنامه مجلسى، ج 2، ص 231.