شروع كردم ... «كتاب من لا يحضره الفقيه» محمّد بن على بن حسين بن موسى بابويه قمى را ديدم كه مختصر، وافى و مجموعهاى كافى است ...
در نهايت ايجاز و اختصار، شروع به شرح آن نمودم و آن را «روضةالمتقين فى شرح أخبار الأئمة المعصومين عليهم السلام» ناميدم.[1] وى، تلاشهاى فراوانى در احياى احاديث شيعه نمود و درباره منسوخ و متروك بودن حديث و ركودى كه از چندين قرن قبل بر اين علم عارض شده بوده، مىنويسد:
... و آنچه از آن جمله بهره اين بى بضاعت گرديده، آن است كه چون علم اخبار اهل بيت رسالت- كه مشكاة انوار علوم ربّانى و مخزن حكم و اسرار فرقانىاند- اشرفِ علوم حقيقيه و ارفعِ سعادات ابديّه است و به جهت استيلاى سلاطين جور و ائمّه ضلال، اين علم شريف، متروك و منسوخ گرديده بود و سَلَف صالحان رضواناللَّه عليهم اجمعين از اين جهت، حلّ مشكلات و تبيين معضلات آن- كما هو حقّه- نكرده بودند و اين فقير به رهنمونى هدايت بىغايت «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ»[2] بذل جهد خويشتن، در احياى مراسم و تبيين معالم آن به نحوى نمودم كه اكنون، بحمداللَّه، ناسخِ جميع علوم گرديده و اكثر علماى زمان، متوجّه ترويج و تحصيلش گرديدهاند ....[3] از تلاشهاى ديگر مجلسى، ترويج الصحيفة السجاديّة در ايران است كه در زمان وى، نسخههاى آن بسيار معدود بود. او بر صحيفه دو شرح به فارسى و عربى و يك حاشيه نوشته است كه متأسّفانه، هيچ يك منتشر نشدهاند.[4]