والحمدللَّه ربّ العالمين كه پادشاه جَمجَاهِ ملائكْ قدوه أولاد سيّد المرسلين صلى الله عليه و آله ... اكثر اوقات شريف ايشان و امراى جليل القدر عظيم الشأن نيز صرف مطالعه و مباحثه حديث مىشود... اميد هست كه به موجب حديث شريف ... «الناس على دين ملوكهم»، چنان شود كه در جميع بلاد ايران، اطفال ايشان عالم باشند.[1] كتابهاى حديثى كه عالمان دين بعد از نگارش، به حكّام صفوى تقديم مىكردند، در واقع، واكنشى بود در قبال توجّه پادشاهان نسبت به فعّاليتهاى حديثى.
3. عامل ديگر رويكرد به حديث در اين دوره، كشمكشها و اصطكاكات به وجود آمده ميان شيعه و اهل سنّت در اوايل اين دوره، به سبب روى كار آمدن حكومت شيعى در ايران بوده است. محور اين منازعات، بيشتر بر محور عقايد و بخصوص مسئله امامت بوده است. اين نكته، علماى شيعه را بر آن داشت تا با مراجعه به متون حديثى، به تدوين مجموعههاى حديثى «الأربعين» در منقبت امامان عليهم السلام از كتب روايى شيعه و اهل سنّت بپردازند.
4. عامل آخر، گسترش تصوّف بوده است. ارمغان تصوّف، اباحهگرى، مسامحه و سهلانگارى در امر دين بود و گسترش آن، حلقه مذهب را تنگتر مىنمود. از طرف ديگر، چون خاستگاه تصوّف، بيشتر مراكز اهل سنّت بود تا شيعه، لذا اين نكته با سياست سنّىستيزى صفويان، همخوانى نداشت. توجّه به علما و گسترش فعّاليتهاى حديثى، تصوّف را در تنگنا نگاه داشت.