چنانكه در آينه هر گاه
زيد مقابل باشد، صورت زيد در آن منقّش باشد و اگر غير زيد در مقابل باشد، صورت غير
زيد در آن منقّش بود نه صورت زيد.
آرى مقابل نبودن زيد با
اينكه صورتش در آينه باشد ممتنع است و البتّه كه بايد زيد در اين صورت مقابل باشد
و اين باعث شبهه خيّام شده است.
امّا سخن در اين نيست، و
احدى نمىگويد كه با وجود صورت زيد در آينه مىتواند بود كه زيد در مقابل نباشد،
بلكه سخن در اين است كه صورت اوّل توانست بود كه زيد در مقابل نباشد، تا آنكه
صورتش در آينه باشد، گو آنكه چون صورتش در آينه هست نتواند بود كه او در مقابل نباشد.
و امّا حديث «لا يجد طعم
الإيمان»[1] كه مستدّل
متشبّث شده است به آن، در فصل پنجم گفتيم كه: اين حديث اشاره است به سرنوشت مشهور-
بالمعنى المذكور عن المحقّق الأردبيلي- و بنابر اين حاصل معنى اين حديث آنكه بنده
مزه ايمان را وقتى مىيابد كه بداند كه آنچه به او مىرسد يا به او نمىرسد تمامى
موافق سرنوشت و استعداد اوست و نتواند شد كه بر خلاف استعداد او به او چيزى رسد،
چنانكه مىفرمايد: «ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي
أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ»[2]. پس چون بنده
چنين داند كه چيزى بنا بر استعدادى كه دارد موافق آن از جانب اللَّه به او فيض
مىرسد و اين را نيز داند كه عنايت الهى متعلّق است به نفع او، اگر چه در عين ضرر
باشد و اينكه نيست نفع او مگر آنچه را خدا نفع او گفته باشد، در اينحال طعم ايمان
را مىفهمد؛ يعنى در هر امرى از نيك يا بد، از دلبستگى بهغير خدا خلاصى يابد نه
در مافات ناسپاس و نه در غير فايت حق ناشناس، كه «لِكَيْلا تَأْسَوْا
عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ»[3].