نام کتاب : بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 717
1070 رجال الكشّى- به نقل از هشام بن حكم-: شنيدم كه امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
«حمران، مؤمن است و هرگز از ايمانش بر نمىگردد».
سپس فرمود: «من و پدرم، شفيعان خوبى براى حمران بن اعيَن در روز قيامت خواهيم بود. دستش را مىگيريم و او را رها نمىكنيم تا با هم وارد بهشت شويم».
1071 رجال الكشّى- به نقل از بُكَير بن اعيَن-: براى نخستين بار به حج رفتم. رهسپار مِنا شدم و سراغ خيمه امام صادق عليه السلام را گرفتم و وارد خيمه شدم. جماعتى در خيمه حضور داشتند. به چهرههايشان نگريستم. امام عليه السلام را در ميانشان نديدم. متوجّه شدم كه در گوشه چادر، حجامت مىكند. فرمود: «نزد من بيا» و سپس فرمود:
«اى جوان! تو از فرزندان اعيَن هستى؟».
گفتم: بله، خدا مرا فدايت كناد!
فرمود: «كدام يكىشان؟». گفتم: بكير بن اعين هستم. فرمود: «حُمران چه مىكند؟». گفتم: با آن كه بسيار مايل به ديدار شما بود، امسال به حج نيامد، و به شما سلام رساند. فرمود: «سلام بر هر دوى شما! حمران، مؤمنى اهل بهشت است. هرگز شك نمىكند. نه، به خدا! نه، به خدا! [اين را] به خودش مگو».
1072 رجال الكشّى- به نقل از زيد شَحّام-: بر امام صادق عليه السلام وارد شدم. به من فرمود: «اى زيد! توبهاى ديگر نما و عبادتى را به جا بياور».
گفتم: آيا خبر مرگم را مىدهى؟
[1]. نجاشى مىگويد: زيد، فرزند يونس و گفته شده فرزند موسى است. كنيه او ابو اسامه، لقبش شحّام، همپيمان شديد بن عبد الرحمان بن نعيم ازدى غامدى و اهل كوفه بوده است. وى از امام صادق عليه السلام و امام كاظم عليه السلام روايت كرده است.
شيخ طوسى زيد شحّام را ثقه مىداند و شيخ مفيد، او را از عالمان معروفى شمرده كه در بيان حلال و حرام و فتاوا، مرجع هستند و راهى به طعن و طريقى به نكوهش آنها نيست.
نام کتاب : بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 717