نام کتاب : آسيب شناخت حديث نویسنده : مسعودى، عبدالهادى جلد : 1 صفحه : 255
الحديثَ لِتَحفَظَه». ثم قال له في آخِرِ ما حَدَّثَه إيّاه: «يا جويريةُ! أحْبِبْ حَبيبَنا ما أحَبَّنا، فإذا أبغَضَنا فَأبْغِضْه، وأبغِضْ بَغيضَنا ما أبغَضَنا، فإذا أحَبَّنا فأحِبَّه». [1] مسلم از حبه عرني نقل کرده است که گفت: روزي با علي عليه السلام ميرفتيم. امام برگشت و جويريه را در پشت سرش ديد. پس ندا داد: «اي جويريه، پدري برايت مباد! خود را به من برسان. مگر نميداني که من تو را ميخواهم و دوستت دارم؟!». جويريه به سوي او دويد. [علي عليه السلام] به او فرمود: «من چيزهايي را به تو ميگويم. آنها را به ياد بسپار». سپس پنهاني با هم گفت وگو کردند. جويريه به او گفت: «اي امير مؤمنان! من مردي فراموشکارم». به او فرمود: «من سخنم را دو باره به تو ميگويم تا حفظش کني» و سپس در آخر سخنانش به او فرمود: «اي جويريه! دوست ما را تا آن گاه که ما را دوست ميدارد، دوست بدار و چون با ما دشمني کرد، دشمنش شو، و دشمن ما را تا آن گاه که ما را دشمن ميدارد، دشمن بدار و چون با ما دوست شد، دوستش بدار». اين پيشفرض که معصومان ناسزاگو نبودهاند و بر زبان راندن چنين واژگاني در شأن ايشان نيست، باعث ميشود که با بررسي بيشتر، معنايي مقبول را بيابيم. با مراجعه به کتابهاي لغت و نيز غريب الحديث، در مييابيم که عبارت «لا اباً لک»، معناي مدحي نيز داشته که گونهاي عرض محبّت و دوستي بوده است. [2] حتي حديثدان و لغتشناس بزرگي مانند ابن اثير، پس از ذکر معاني گوناگون اين اصطلاح، کاربرد آن را در مدح، بيشتر از ذم دانسته است. [3] ملا صالح مازندراني
[1] شرح نهج البلاغه، ابن أبي الحديد، ج 2، ص 290؛ موسوعة الإمام علي بن أبي طالب عليه السلام في الكتاب و السّنة و التاريخ، ج 12، ص 80، ح 6453.[2] «ويقال: في المثل: لا أبا لك؛ كأنه يمدحه»؛ كتاب العين، ج 8، ص 419.[3] «قد تكرّرت في الحديث لا أبا لك وهو أكثر ما يذكر في المدح: أي لا كافي لك غير نفسك. وقد يذكر في معرض الذمّ كما يقال: لا أمّ لك، وقد يذكر في معرض التعجب ودفعا للعين، كقولهم: لله درّك، وقد يذكر بمعنى جدّ في أمرك وشمّر، لأنّ من له أب اتّكل عليه في بعض شأنه»؛ النهاية في غريب الحديث، ابن الأثير، ج 1، ص 19.
نام کتاب : آسيب شناخت حديث نویسنده : مسعودى، عبدالهادى جلد : 1 صفحه : 255