نام کتاب : آسيب شناخت حديث نویسنده : مسعودى، عبدالهادى جلد : 1 صفحه : 216
امام علي عليه السلام نيز واژه «تعمّق» را به كار برده است و در آنجا هم به آسانى، معناى نكوهيده اى از آن فهميده مى شود. سخن ايشان در تبيين پايههاي کفر است و بدون اينکه «تعمّق» را موصوف و مقيد به مقداري کند و يا آن را متعلّق به عرصه خاصي مانند تعمّق در ذات خدا کند، ميفرمايد: الكفرُ على أربعِ دعائمَ: على التعمّقِ والتنازعِ والزيغِ والشقاقِ... فَمَن تَعَمَّقَ لم يُنِبْ إلى الحقِّ. [1] كفر، بر چهار پايه استوار است: بر تعمّق (زيادهروي)، کشمکش، كژروى و ستيزهجويي... پس هر كس كه از حد در گذشت، به حق باز نگشت. مرحوم استاد شهيدى، مترجم نهج البلاغه، براي شرح اين سخن و جلوگيري از فهم نادرست ما مى گويد: «عَمْق» و «عُمْق»، كرانه هاى بيابانِ بى آب و علف است و «تعمّق»، در شدن در «عَمْق» است؛ كسى كه به كرانه هاى بيابان رود و به عمق آن در شود، خود را هلاک سازد، و اين، تعبيرى لطيف است براى آن كس كه پىِ وهم را گيرد. [2] با توجه به آنچه گذشت، نميتوان از روايت ذيل كه در باره فضليت سوره قُل هُو اللهُ و آيههاي نخستين سوره حديد است، چنين فهميد كه تعمّق در توحيد، تا هر کجا که برود، خوب است و نزول اين آيه ها براي پَر و بال دادن به تعمّق گروههاى ژرف انديش است؛ زيرا اين روايت، آخرين حدّ فهم بشر را رسيدن به معناي اين سوره و آيات ميداند و افرادي را که بخواهند از اين حد بگذرند، نکوهيده است. اين به آساني، از بخش انتهايي روايت فهميده ميشود؛ هرچند به گونه ضمني، بر اين نکته نيز دلالت دارد که اين آيات و سوره توحيد، قلّههاي رفيع توحيدند. اينک متن روايت را با نگرشي که در باره « تعمّق» يافتيد، بخوانيد: