ماجرا از اين قرار بوده كه داوود فرزند آلب ارسلان (دوره حكومت 455- 465)، شريفى به نام ابو على بن عبيد اللَّه علوى معروف به نودولت[1] را به گرايش به آل محمّد، متّهم نمود و او را دستگير و بخشى از اموال او را مصادره نمود. در آن شب، داوود، حضرت امير را در خواب ديد كه ضمن دادن شيشه كافورى، از او خواست تا شريف را آزاد و اموال او را پس دهد. داوود به اين خواب اهمّيت نداد؛ ولى بار ديگر همان خواب را ديد و در پى ديدن اين خواب، علوى را آزاد و اموالش را باز گرداند.[2] اين را مىدانيم كه سادات در خراسان از اهمّيت فراوانى برخوردار بودهاند و از نظر مالى نيز تمكّن خوبى داشتهاند. يكى از همين سادات، مرقد امام همام على بن موسى الرضا عليه السلام را بازسازى و تعمير كرده است. اين نقل، نشانگر زمان تأليف كتاب الثاقب نيز هست.
ابن بِطْريق و كتاب «عيون صحاح الأخبار»
ديگر عالم مشهور حلّه در اين دوره، ابو الحسين يحيى بن سعيد حلّى مشهور به ابن بطريق (523- 600 ق) است.[3] از معروفترين مشايخ وى مىتوان به عماد الدين طبرى (مؤلّف كتاب بشارة المصطفى) و ابن شهرآشوب، اشاره كرد. وى در سال 567 ق، از ابن شهرآشوب- كه در حلّه سكونت گزيده بود- سماع حديث نموده است.
ابن بطريق نزد متكلّم مشهور امامى اين دوره، سديد الدين محمود حمصى، كلام آموخته است. وى به بغداد سفر نمود و سرانجام در واسط اقامت گزيد و در همان جا درگذشت. عمده شهرت وى به واسطه نگارش دو اثر: عمدة عيون صحاح الأخبار فى مناقب إمام الأبرار و خصائص الوحى المبين است.[4]
[1]. از ديگر سادات، نودولت ابو الحسن محمّد بن عبيد اللَّه علوى( م 465 ق) را مىشناسيم. فرد ذكرشده درحكايت، اگر اين فرد نباشد، برادر يا فرزند وى است( ر. ك: المنتخب من السياق، ص 119).