نام کتاب : دانشنامه احاديث پزشكى نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 97
87. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بوى خوش، شادى مىآورد. عسل، شادى مىآورد. نگريستن به سبزه، شادى مىآورد. و سوارى، شادى مىآورد.
88. امام على عليه السلام: بوى خوش، يك تعويذ (نشاط و شادى)[1] است. عسل، يك تعويذ است. سوارى، يك تعويذ است. نگريستن به سبزه، يك تعويذ است.[2]
89. امام صادق عليه السلام: هر كس كفش زرد بپوشد، تا هنگامى كه آن را كهنه كند، در شادمانى است.
90. امام باقر عليه السلام: هر كس كفش زرد بپوشد، تا زمانى كه آن كفش را داشته باشد، دلِخوش دارد؛ چرا كه خداوند مىفرمايد: «زردى پُررنگ، كه ديدنش بينندگان را شاد مىكند».
91. امام صادق عليه السلام: سه چيز چاق مىكند و سه چيز ديگر، لاغر مىكند: آنچه چاق مىكند، عبارت است از: پيوسته حمّام كردن، استشمام بوى خوش، پوشيدن جامه نرم ....[3]
92. الكافى به نقل از احمد بن محمّد بن خالد، از يكى از يارانش: امام صادق عليه السلام فرمود: «سه چيز است كه خوردنى نيست، ولى چاق مىكند؛ سه چيز است كه خوردنى است، ولى لاغر مىكند؛ دو چيز است كه براى هر چيزى سودمند است و
براى هيچ چيز، ضرر ندارد؛ و دو چيز است كه از هر جهت، زيان دارد و براى هيچ چيز، فايدهاى ندارد. امّا آن سه چيز كه خوراكى نيست و چاق مىكند عبارتاند از: پوشيدن زيرپوش كتان، بوى خوش، و نوره كشيدن. آن سه چيز كه خوردنى است و لاغر مىكند، عبارتاند از: گوشت خشك شده، پنير و خرماى تازه به بار نشسته (و در حديثى ديگر آمده است: گوشت راسته شتر و لِرد روغن). آن دو چيزى هم كه براى هر چيزى سودمند است و براى هيچ چيز ضرر ندارد، عبارتاند از: آب نيمْگرم و انار. و آن دو چيزى هم كه براى هر چيز زيان دارند و براى هيچ چيز مفيد نيستند، عبارتاند از: گوشت خشك شده و پنير.[4]
[راوى مىگويد:] گفتم: فدايت شوم! آنجا گفتى لاغر مىكنند و اينجا مىگويى زيان مىرسانند؟!
فرمود: «آيا نمىدانى كه لاغرى، خود از [مصداقهاى] زيانديدگى است؟!». مم م. در مكارم الأخلاق، اين دو منبع به جاى «جرز» يعنى گوشت راسته شتر، كلمه «جوز» به معناى گردو و به جاى، «الماء الفاتر»، يعنى آب ولرم، واژه «السكر»، يعنى شكر آمده است
[1] علّامه مجلسى مىگويد:« النّشرة( تعويذ)»، آن چيزى است كه غم و اندوههايى را كه خيال مىكردهاند ناشى از جن و جنزدگى است، برطرف مىكند. ابن اثير، آن را چنين تفسير كرده است: نوعى تعويذ و درمان است و به وسيله آن، كسانى كه گمان جنزده شدن آنان بوده، درمان مىشدهاند. از آن رو، آن را« نشره» ناميدهاند كه دردى را كه به جان شخص درآميخته است، برطرف مىكند و از ميان بر مىدارد و مىپراكند. يادآورى دو نكته لازم است: يك. افزون بر ابن اثير كه سخن پيشگفته از او نقل شد، صاحبان ديگر فرهنگهاى كهن زبان عربى نيز همين معنا را ذكر كردهاند. براى نمونه ر. ك: صحاح اللغة، ج 2، ص 828، لسان العرب، ج 5، ص 209، مختار الصحاح، ص 328، تاج العروس، ج 3، ص 566. دو. از آن رو كه اين سخن و تشبيه نهفته در آن، ناظر به فضايى است كه از تعويذ و سِحر و جز آن براى درمان بهرهجسته مىشده و گويا در نگاه عموم مردم، تأثير نيز داشته، مقصود استعارى از تعويذ در اينجا، شادى و نشاط است، آنسان كه چون به تعويذى يا به افسونى بيمارىاى به سرعت رخت بربندد، شادى و آسايش بر جايش مىنشيند. م.
[2]. در مكارم الأخلاق و ربيع الأبرار به جاى« عسل»،« غُسل» آمده است.
[3]. براى ديدن متن كامل حديث، ر. ك: ج 2، ص 231، ح 1571.