نام کتاب : فرهنگ نامه علوم قرآن نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی جلد : 1 صفحه : 2016
حبط و تكفير
حبط و تكفير
(بىتأثير شدن عمل خير به سبب گناه، و
پوشاندن گناه با كار نيك)
يکي از مباحث قرآني، مسأله حبط و تکفير
اعمال است. تکفير، از ريشه «کفر» به معناى پوشاندن چيزى است. و در اصطلاح
بدان معناست که برخى از گناهان انسان به واسطه برخى از کارهاى نيک و طاعتها پوشيده
شده و از بين مىرود؛ چنان که خداوند سبحان فرموده است:(إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ (هود//
114) . )
موارد استعمال حبط متعدد است: 1ـ درد و تورم شکم چهارپايان بر اثر خوردن
زياد که در صورت رفع نشدن، به مرگ حيوان ميانجامد؛ 2ـ مطلق تورم؛ 3ـ فاسد شدن و ضايع
شدن عمل يا ثواب آن؛ 4ـ هدر رفتن خون مقتول؛ 5ـ بيآب شدن چاه آب.
از بررسي موارد استعمال واژه حبط، چند نکته استنباط ميشود:
1ـ حبط شييء بيشتر با فاسد شدن و از بين رفتن سلامت آن حاصل ميشود، زيرا
در سه مورد اول وجع، انتفاخ، ورم و فساد جزء معناي واژه مورد بحث، قرار داده شده است.
2ـ فايده مورد انتظار از شييء حبط شده، بهدست نميآيد. 3ـ حبط شييء مستلزم از بين
رفتن آن نيست، زيرا در بيشتر موارد ياد شده، شييء محبوط (دابه، ضرع، جلد، بئر) موجود
است، امّا فايده مورد انتظار از آن حاصل نميشود.
4ـ رفع حبط از شييء محبوط امکانپذير است؛ مثلاً در بئر محبوط جوشش دوباره
آب در آن امري ممکن است و همچنين ضرع و جلد محبوط (پستان و پوست متورم و آسيب ديده)
قابل مداوا و بهبود است.
از موارد استعمال لغوي معلوم ميشود که حبط عمل به معناي معدوم شدن عمل
نيست، بلکه مراد بيفايده شدن و بياثر شدن آن است به گونهاي که اثر مطلوب و مورد
انتظار از آن حاصل نشود. بنابر اين مقصود از حبط عمل در آيات قرآن، باطل شدن و بياثر
شدن اعمال نيک پيشين به سبب ارتکاب بعضي از گناهان است.
اگر عمل را- آنطور که از آيات قرآن قابل استنباط است- علاوه بر صورت ظاهري
که در حرکات اعضا رخ مينمايد، داراي حقيقت باطني پايداري بدانيم که پس از مرگ و جدا
شدن روح از بدن براي انسان آشکار ميشود، متعلق حبط، خود عمل است و در نسبت دادن حبط
به عمل، مجازي صورت نگرفته است؛ اما اگر عمل را از سنخ عَرَض و فاقد بقا بدانيم حبط
عمل به چه معنا خواهد بود؟
برخي- همچون معتزليان- حبط عمل را از باب استعمال مجازي به معناي از بين
رفتن جزاي عمل دانستهاند، ولي انطباق اين معنا بر آياتي که از حبط اعمال کافران سخن
ميگويد دشوار است، زيرا عمل کافر ثواب و جزاي مطلوبي ندارد تا گفته شود آن ثواب نابود
ميگردد. از جمله اين موارد، دو آيه ذيل است:
برخي عالمان شيعه حبط عمل را به معناي باطل شدن فقهي عمل دانستهاند. اما
اين قول هم با برخي آيات قرآن ناسازگار است. از باب مثال، آيه: و مَنْ يرتدد
منکم عن دينه فيمت و هو کافر فاولئک حبطت اعمالهم... (بقره// 217) خطاب به تمام
مسلمانان است و بدون ترديد در بين آنان افراد بسياري هستند که کارهاي عبادي فراواني
را به طور صحيح انجام داده و به پايان رساندهاند، و باطل شدن عمل به معناي فقهي آن
پس از آن که به طور صحيح انجام يافته باشد، امري نامعقول است. بنابراين، نميتوانيم
بگوييم حبط در اين آيه به معناي بطلان فقهي است، بلکه ناگزيريم آن را به معناي بيفايده
شدن و بياثر شدن بگيريم.
فرقههاى اسلامى اتفاق نظر دارند که اگر كافرى مؤمن شود و با ايمان بميرد،
كيفر كفر و گناهانى كه در حال كفر انجام داده، از وى برداشته مىشود. و همچنين اگر
كسى كافر بميرد، ثواب ايمان پيشين وى و اعمال نيكى كه انجام داده، ازبين مىرود. اما
در مورد کسي که با حفظ ايمان، کارهاي خوب و بدي را انجام داده اختلاف نظر دارند. عدهاي
از اهل سنت (اشاعره) بنابر مبناي خود در باب حسن و قبح عقلي، معتقدند اعمال انسان براي
او در مقابل خداوند هيچ گونه استحقاقي ايجاد نميکند. از اين رو، جايي براي بحث از
حبط و تکفير باقي نميماند و در اين مسأله تابع نقل هستند.
غالب متکلمان معتزلي قائل به تحابط ميان اعمال هستند با اين توجيه که صحيح
نيست شخصي در يک زمان هم مستحق مدح و پاداش باشد و هم مستحق سرزنش و عذاب. البته در
چگونگى تحابط اختلاف دارند: 1. عدهاي از آنها ملاک را آخرين عمل انسان دانستهاند
که اگر خير باشد، تمام گناهان گذشته را مىپوشاند و اگر شرّ باشد، تمام اعمال نيك گذشته
را حبط مىكند. 2. دسته دوم ميگويند پاداشها و كيفرها با يكديگر سنجيده شده، هر
طرف كمتر بود، نابود و ازطرف بيشتر نيز به همان مقدار كم مىشود (نظريه موازنه)
. 3. به گمان دسته سوم پاداشها و كيفرها با يكديگر سنجيده و هر طرف كمتر بود، نابود
مىگردد؛ بدون آن كه ازطرف بيشتر چيزى كم شود (نظريه احباط محض) .
به نظر مشهور متکلمان شيعه، نظريه احباط باطل است و جمع ميان استحقاق ثواب
و عذاب را به دليل تعدد حيثيتها امري کاملا معقول ميدانند و آياتي را نيز شاهد ميآورند
که انسان جزاي هر عمل خود- اعم از خوب و بد- را بدون کم و زياد خواهد ديد، مثل:(فمن يعمل مثقال ذرّة خيراً يرَه و مَنْ يعمل مثقال
ذرّة شرّاً يره (زلزال// 7-8) و همچنين آيات: 25 آل عمران، 281 بقره و 17 غافر و
30 کهف. روش خداوند در كيفر و پاداش، از روش عاقلان در جامعه انسانى جدا نيست. عاقلان
در مجازاتها و پاداشها و نيز در تحسين و تقبيح افراد، اعمال خير و شرّ را جداگانه
محاسبه مىكنند؛ بنابراين، ممكن است انسان در زمان واحد هم استحقاق ثواب و هم عقاب،
و هم عمل خوب و هم عمل بد داشته باشد. در اين صورت اگر عفو الهى يا شفاعت شافعان شامل
وى نشود، ابتدا بهسبب گناهانش كيفر مىبيند، سپس ثواب ايمانش به او داده خواهد شد.
)
آنها آيات مربوط به حبط اعمال را اين گونه تفسير ميکنند که استحقاق پاداش
يا كيفر، از همان ابتدا مشروط به اين است كه در آينده، عملِ حبطكننده يا تكفيركننده
از وى سر نزند؛ پس اگر چنين عملى را انجام داد، روشن مىشود كه از همان ابتدا مستحق
پاداش يا كيفر نبوده است.
شايان ذكر است كه برخى از حكيمان، تكفير را بهمعناى محو خودِ گناه دانستهاند
و از آنجا كه به نظر آنان، وجود هر ممكنى با ضرورت و وجوب همراه بوده و هيچگاه به
عدم تبديل نمىشود و موجودات زمانى در جايگاه خويش نزد موجودات مجرّد محفوظند، محو
گناه را به يكى از دو صورت ذيل توجيه كردهاند:
1. هر فعلى كه از انسان صادر مىشود، داراى دو جهت است: يكى جهت ثبوت و
وجود آن فعل، و ديگرى جهت انتساب آن فعل به فاعل. از جهت اوّل، هيچ فعلى به گناه بودن
متّصف نمىشود؛ زيرا هرچه بهرهاى از هستى دارد، آفريده خداست: اَللّهُ خــلِقُ
كُلِّ شَىء (زمر/39، 62) و هرچه او آفريده، نيكو و زيباست: اَلَّذى اَحسَنَ
كُلَّ شَىء خَلَقَهُ (سجده/32، 7) امّا از جهت دوم، فعل قابليت اتصاف به اطاعت
و معصيت بودن دارد؛ زيرا اگر با امر خداوند موافق باشد، اطاعت، و اگر موافق نباشد،
معصيت است. پس هر معصيتى از آن جهت كه معصيت است، امرى عدمى و غير مخلوق بوده، بهرهاى
از وجود ندارد؛ زيرا منشأ انتزاع آن، عدم تطابق فعل با امر الهى است، چنانكه هرگونه
شرّى عدمى است. مثلا درباره كشتن شخصى، قدرت قاتل و تيزى شمشير و پذيرش قطع از ناحيه
عضو مقتول، شرّ نبوده؛ بلكه همگى خير هستند، و شرّ، عدم حيات مقتول است كه چيزى جز
عدم و نيستى نخواهد بود. ناگفته نماند كه بين گناه و شرّ تفاوتى وجود ندارد؛ به جز
اينكه گناه فقط در اعمال و شرّ، هم در اعمال و هم در ذوات بهكار مىرود.
2. همانگونه كه ذات شخص گنهكار با توبه حقيقى و رسيدن به حقيقت توحيد
و معرفت، به ذاتى ديگر تبديل مىشود، افعال بدِ وى نيز به افعال نيك تبديل مىگردد:
يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّـاتِهِم حَسَنـت (فرقان/25، 70)
عدهاي از محدثان (مثل علامه مجلسي) و مفسران (مثل علامه طباطبائي) با
اينکه نظريه تحابط ميان اعمال (تأثير متقابل اعمال خوب و بد به صورت عام و فراگير)
را باطل دانسته اما اصل حبط عمل را آموزهاي قرآني ميدانند. در اين ديدگاه انسان با
انجام عمل نيك يا بد، مستحق پاداش يا كيفر مىشود؛ ولي ممكن است برخى از سيئات پاداش
برخى از حسنات را نابود كرده يا بعضى از اعمال نيك، بعضى از گناهان را پوشانده، كيفر
آنها را از ميان بردارند. البته اين مطلب، عمومى نبوده، همه حسنات و سيئات را دربرنمىگيرد؛
بلكه منحصر به موارد خاصى است كه در دين اسلام بيان شده است. در هر صورت، انسان به
مجرّد انجامعمل، مستحق پاداش يا كيفر و نيز مستحق ستايش يا سرزنش مىشود؛ گرچه اين
استحقاق تا قبل از مرگ قابل تغيير است.
صاحب تفسير نمونه در اين باره ميگويد: حق اين است كه احباط و تكفير امرى
ممكن مىباشد و هيچ گونه ظلمى از آن حاصل نمىگردد، و آيات و رواياتى صريحا بر آن دلالت
دارد و به نظر مىرسد مخالفت منكران بازگشت به يك نوع نزاع لفظى مىكند.
توضيح اينكه: گاه مىشود انسان ساليان دراز زحمت مىكشد و با مشقت فراوان
سرمايهاى مىاندوزد ولى با يك ندانم كارى و يا يك هوسبازى آن را از دست مىدهد يعنى
حسنات سابق حبط مىشود. و يا به عكس مرتكب اشتباهات و خسارتهاى زيادى شده و با يك عمل
عاقلانه و حساب شده همه را جبران مىكند اين يك نوع تكفير است. در مسائل معنوى نيز
همين اصل صادق مىباشد.
نيز ر.ک: آيات حبط و تکفير
[1]معرفت ، محمد هادي ، 1309 -1385.;التمهيد
فى علوم القرآن;جلد3;صفحه (332-368)
[2]طوسي ، محمد بن حسن ، 385 - 460ق.;التبيان
فى تفسير القرآن;جلد2;صفحه 424
[3]طباطبايي ، محمد حسين ، 1281 - 1360;الميزان
في تفسير القرآن;جلد2;صفحه 167
[4]مكارم شيرازي ، ناصر ، 1305 -;تفسير نمونه;جلد2;صفحه
115
[5]مجلسي ، محمد باقر بن محمد تقي ،
1037 - 1111ق.;بحارالانوار;جلد68;صفحه 197
[6]علم الهدي ، علي بن حسين ، 355 - 436ق.;الذخيرة
فى علم الكلام;صفحه 312
[7]علامه حلي ، حسن بن يوسف ، 648 - 726ق.;كشف
المراد في شرح تجريد الاعتقاد;صفحه 413
[8]قاضي ، عبد الجبار بن احمد ، 359 -
415ق;شرح الاصول الخمسة;صفحه 422
[9]تفتازاني ، مسعود بن عمر ، 722 - 792ق.;شرح
المقاصد في علم الكلام;جلد5;صفحه 125،142
[10]فيومي ، احمد بن محمد ، -770ق.;المصباح
المنيرفى غريب الشرح الكبيرللرافعى;صفحه 118
[11]ابن منظور ، محمد بن مكرم ، 630 -
711ق.;لسان العرب;جلد7;صفحه 270
نام کتاب : فرهنگ نامه علوم قرآن نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی جلد : 1 صفحه : 2016