نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 767
اى مردم، من پندهاى پيامبران را در ميان شما پخش كردم وآنچه را كه جانشينان آنان به آيندگان رسانده بودند به شما رساندم. با تازيانه ام شما را ادب كردم، امّا پند نگرفتيد. شما را با سخنان بازدارنده به پيش راندم، ولى به هم نپيوستيد. شما را به خدا، آيا در انتظار پيشوايى جز من هستيد كه راه را براى شما هموار سازد وشما را به راه حق رهبرى كند؟
برادران ما كه خون آنان در صفّين ريخته شد زيانى نكردند، زيرا چنين روزى را نديدند تا جامهاى غصه را سربكشند واز آبِ گل آلود اين نحو زندگانى بنوشند. به خدا سوگند كه آنان به لقاى خدا راه يافتند وخدا نيز پاداش آنان را كامل ساخت ودر ديار امن خود آنان را جاى داد.
كجا رفتند برادران من كه در راه حق گام برداشتند ودر آن راه جان سپردند؟ كجاست عمّار؟ كجاست ابن تيهان؟كجاست ذوالشّهادتين؟ كجايند همانند آنان وبرادرانشان كه برعزم ونيّت خود استوار بودند؟
نوفل مى گويد: در اين لحظه امام با دست خود بر محاسن خود زد وهاى هاى گريست وآن گاه فرمود:
دريغا، دريغ، برادرانى كه قرآن را خواندند وآن را استوار كردند ودر فرائض آن انديشيدند وآنها را بپا داشتند. سنّتها را زنده كردند وبدعتها را ميراندند. به جهاد با دشمن دعوت شدند ودعوت را پاسخ گفتند. به رهبر خود اعتماد واز او پيروى كردند.