responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 764

از درگذشت ابوبكر با على (عليه السلام) ازدواج كرد واز او فرزندى به وجود آمد به نام يحيى. اين مادر وقتى از سرنوشت فرزند خود آگاه شد سخت متأثّر گرديد ولى خشم خود را فرو برد وبه جايگاه نماز رفت وبر قاتلان او نفرين كرد وسرانجام به خونريزى شديدى مبتلا گشت.

عمروعاص در نامه اى به معاويه از شهادت آن دو نفر خبر داد وهمچون همه سياستبازان، كه به يكديگر دروغ مى گويند، خود را محقّ جلوه گر ساخت وگفت: ما آنان را به كتاب وسنّت دعوت كرديم، ولى آنان با حق مخالفت كردند ودر ضلالت خود باقى ماندند. سرانجام نبرد بين ما وايشان درگرفت.ما از خدا مدد خواستيم وخدا بر چهره ها وپشتهاى آنها زد وآنها را دست بسته تسليم ما ساخت.

حضرت على(عليه السلام) از شهادت محمّد آگاه مى شود

عبداللّه بن قعيد ناله كنان وارد كوفه شد وعلى (عليه السلام) را از شهادت اسفبار محمّد آگاه ساخت.امام (عليه السلام) دستور داد كه مردم براى شنيدن سخنان وى جمع شوند. آن گاه خطاب به آنان فرمود:

اين ناله هاى محمّد وبرادران شما از اهل مصر است.عمروعاص، دشمن خدا ودشمن شما، به سوى آنان رفته وبر آنها مسلّط شده است. هرگز انتظار ندارم كه علاقه گمراهان به باطل واعتماد آنان به طاغوتشان استوارتر از علاقه شما به حق باشد.

تو گويى كه آنان با حمله به مصر بر سر شما تاخته اند. هرچه زودتر به كمك آنان بشتابيد. بندگان خدا، مصر از نظر خير وبركت برتر از شام ومردم آنجا بهتر از مردم شام هستند.مصر را از دست مدهيد. اگر مصر در اختيار شما باشد براى شما عزّت وبراى دشمن نكبت است.هرچه زودتر به اردوگاه جرعه روانه شويد تا فردا به يكديگر برسيم.

پس از گذشت روزها ورفت وآمد سران عراق به حضور امام (عليه السلام) ،

نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 764
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست