responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 633

جوان پرهيزگار وپير دنيا طلب

در يكى از روزها اشتر در ميان صفوف عراقيان فرياد زد:آيا در ميان شما كسى هست كه جان خود را در مقابل رضاى خدا بفروشد؟ جوانى به نام اَثال بن حِجل گام به ميدان نهاد، معاويه نيز فرد سالمندى را به نام حجل براى مبارزه با آن جوان روانه ميدان ساخت.

طرفين در حالى كه نيزه هاى خود را به سمت يكديگر نشانه مى رفتند، به بيان نسب خود پرداختند.ناگهان روشن شد كه آنان پدر وپسرند. از اين رو، از اسب پياده شدند ودست در گردن يكديگر افكندند. پدر به پسر گفت:پسرجان، به سوى دنيا بيا!پسر گفت:پدرجان، رو به آخرت آور، كه شايسته تو اين است كه اگر من هواى دنيا كنم وبه سوى شاميان بروم تو مرا از اين راه باز مى دارى. تو در باره على وافراد مؤمن صالح چه مى گويى؟سرانجام بر اين تصميم گرفتند كه هر دو به جايگه پيشين خود بازگردند.[1]

در نبردى كه اساس آن را دفاع از عقيده تشكيل مى دهد هر نوع پيوندى، جز پيوند دينى، سست وناتوان است.

ضعف روحيه سپاهيان شام

ابرهه يكى از فرماندهان سپاه معاويه بود كه از فزونى كشتگان سپاه معاويه رنج مى برد وبه چشم خود مى ديد كه شاميان قربانى هوا وهوس فردى به نام معاويه شده اند كه براى حفظ حكومت غصبى خود دست به چنين نبرد وحشت زايى زده است. از اين رو، در ميان يمنيهاى مقيم شام فرياد زد: واى بر شمااى مردم يمن،اى كسانى كه خواهان فناى خود هستيد; اين دو نفر(على ومعاويه) را به حال


[1] شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج8، ص 82; وقعه صفين، ص 443.
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 633
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست