responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 607

شمر بن ذى الجوشن در ركاب امام (عليه السلام)

از شگفتيهاى روزگار(كه شگفتيهاى آن پايان ندارد) اين است كه شمر در نبرد صفّين به امام (عليه السلام) اخلاص مىورزيد ودر نبرد با يك شامى به نام ادهم ضربت سختى بر پيشانى او وارد آمد كه استخوان آن را شكست.او نيز به تلافى برخاست وضربه شمشيرى بر مبارز شامى وارد كرد كه مؤثّر واقع نشد.شمر براى تجديد قوا به خيمه خود بازگشت وآبى نوشيد ونيزه اى بر دست گرفت وبه ميدان بازگشت ومشاهده كرد كه هماورد شامى او پا برجا ايستاده است.او به مرد شامى مهلت نداد ونيزه خود را آنچنان بر او كوفت كه او را از اسب به زمين افكند واگر شاميان به دادش نرسيده بودند كار او را يكسره كرده بود. آن گاه شمر گفت:اين نيزه در مقابل آن ضربت.[1]

فرهنگ افتخار به شهادت

افتخار به شهادت وعشق به لقاء اللّه در افراد با ايمان ومعتقد به سراى ديگر كه براى اهداف مقدّس مى جنگند، فرهنگى است كه در ميان ديگر ملتها وجود ندارد.عشق به شهادت بزرگترين محرّك وعامل قيام وجهاد است. شهيد، با اين عقيده، زندگى ناچيز چند روزه را به زندگى ابدى تبديل مى كند ودر راه آن دست از پا نمى شناسد.

در يكى از روزهاى نبرد صفّين،قهرمان نيرومندى از قبيله بنى اسد از سپاه شام گام به ميدان نهاد ومبارز طلبيد. سربازان عراقى با ديدن اين قهرمان عقب كشيدند ولى ناگهان پيرمردى به نام مُقَطّع عامرى برخاست تا به ميدان قهرمان اسدى برود. امام (عليه السلام) متوجه شد واو را از رفتن به ميدان مانع گرديد. نعره هاى هَل مِنْ مبارز قهرمان اسدى گوشها را كر مى كرد ودر هر بار، آن پيرِ عاشق شهادت براى مقابله برمى خاست ولى امام او را نهى مى كرد. سرانجام پيرمرد عرض كرد:اماما، رخصت


[1] تاريخ طبرى، ج3، جزء 6، ص 18; شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج5، ص 213.
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 607
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست