نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 567
بيابان نشينهاى جلف وزورگو! از مجلس برخيزيد وبرويد وميان من وشما جز شمشير چيزى حاكم نيست.
تميمى: آيا ما را از شمشير مى ترسانى؟ به همين زودى شمشير را به سوى تو فرود مى آوريم.
آن گاه هر سه به سوى امام (عليه السلام) بازگشتند واو را از نتيجه مذاكرات خود آگاه ساختند.[1]
اجتماع قاريان عراق وشام
قاريان قرآن در صدر اسلام داراى موقعيت خاصى بودند، به نحوى كه تمايل آنان به يك سو، موجب توجه گروه زيادى ازمسلمانان به آن سمت مى شد.
در شرايطى كه اميدى به صلح وتوافق نبود، قرّاء عراق وشام كه بالغ بر سى هزار نفر بودند در نقطه خاصى اردو زدند ونمايندگان آنان، مانند عبيده سلمانى، علقمة بن قيس، عبد اللّه بن عتبه وعامر بن عبد القيس، به رفت وآمد ميان سران دو سپاه پرداختند. نخست به سراغ معاويه رفتند وبا او به شرح زير مذاكره كردند:
نمايندگان: چه مى خواهى؟
معاويه: خون عثمان را مى خواهم.
نمايندگان:از چه كسى؟
معاويه: از على.
نمايندگان: مگر على او را كشته است؟
معاويه: آرى او كشته وقاتلانِ او را پناه داده است.
نمايندگان به حضور امام (عليه السلام) آمدند وياد آور شدند كه معاويه او را به
[1] وقعه صفّين، صص188ـ 187; تاريخ طبرى، ج3، جزء 5، ص 242; كامل ابن اثير، ج3، ص 146.
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 567