responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 534

مثلاً نظر عبد اللّه بن بديل اين بود كه:

آنان به دو دليل با ما سرِ نزاع دارند:

1ـ آنان از تحقّق مساوات ميان مسلمانان مى گريزند وخواهان تبعيض در اموال ومناصب هستند ونسبت به مقام ومنصبى كه دارند بخل مىورزند ودنيايى را كه به دست آورده اند نمى خواهند از دست بدهند.

2ـ چگونه معاويه با على (عليه السلام) بيعت كند، در حالى كه امام در يك روز برادر و دايى وجدّ او را در جنگِ بدر كشته است؟ به خدا سوگند كه فكر نمى كنم آنان هرگز تسليم شوند،مگر اينكه نيزه ها بر سرآنان شكسته شود وشمشيرها فرق آنان را بشكافد وعمودهاى آهنين مغز آنان را متلاشى كند.

با توجه به دلايل عبد اللّه روشن شد كه هر نوع تأخير در حركت به نفع دشمن وبه ضرر امام (عليه السلام) وياران او بود. لذا، يكى از علاقه مندان امام به نام يزيد ارجى رو به آن حضرت كرد وگفت:

اهل مبارزه كسالت وخواب به خود راه نمى دهد وهرگز پيروزى را كه به دست آمده است از دست نمى دهد ودر باره آن امروز وفردا وپس فردا نمى كند.[1]

بردبارى در عين خشمگينى

در اين اثنا به امام (عليه السلام) خبر رسيد كه عمرو بن حمق صحابى بزرگ وحجر بن عدى از مردم شام تبرّى جسته آنان را لعنت مى كنند. امام (عليه السلام)كسى را مأمور كرد كه آنان را از اين كار باز دارد. آنان پس از شنيدن پيام امام به حضور وى رسيدندو گفتند: چرا ما را از اين كار بازداشتى؟مگر آنان اهل باطل نيستند؟امام (عليه السلام)فرمود: چرا، ولى:

دوست ندارم كه شما لعنت كننده ودشنام دهنده باشيد، فحش ندهيد وتبرى


[1] شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج3، ص 177; وقعه صفّين102ـ 98.
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 534
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست