responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 412

استاندار امام (عليه السلام) تصميم گرفت كه با نيروى مردمى از نزديك شدن آنان به بصره جلوگيرى كند. ازاين جهت، مناديان در شهر واطراف ندا سر دادند ومردم را به اجتماع در مسجد دعوت كردند. سخنگوى استاندار، براى ردگم كردن، خود را يك فرد كوفى واز قبيله «قيس» معرفى كرد وگفت:

اگر اين گروه مى گويند كه از ترس جان خود به بصره آمده اند، امّا سخن بى پايه اى مى گويند; زيرا آنان در حرم الهى (مكّه) بودند كه مرغان هوا نيز در آنجا در امن وامان هستند. واگر براى گرفتن خون عثمان به اينجا آمده اند، قاتلان عثمان در بصره نيستند كه به سراغ آنان بيايند.اى مردم، لازم است كه در برابر آنان قيام كنيد وآنان را به همانجا كه آمده اند بازگردانيد.

در اين ميان مردى به نام اسود برخاست وگفت: آنان ما را قاتلان عثمان نمى دانند، بلكه آمده اند از ما كمك بگيرند وانتقام خون او را بستانند. سخن اسود هرچند با مخالفت اكثريت روبرو شد ولى معلوم شد طلحه وزبير در ميان مردم بصره حاميانى دارند.

كاروان ناكثان از محلّى كه فرود آمده بودند به سوى بصره حركت كردند وعثمان بن حنيف نيز براى مقابله وجلوگيرى از آنان حركت كرد و در منطقه اى به نام «مربد» رو در روى يكديگر قرار گرفتند. سپاهيان طلحه وزبير در سمت راست منطقه وعثمان بن حنيف وياران او در سمت چپ آن قرار داشتند. طلحه وزبير در باره فضايل عثمان ومظلوميت او سخن گفتند ومردم را برگرفتن انتقام او دعوت كردند. صداى تصديق از طرفداران آن دو برخاست، ولى ياران استاندار به تكذيب گفتار هر دو برخاستند ونزاع ميان طرفين بالا گرفت. امّا كوچكترين شكافى در ميان ياران عثمان پديد نيامد.

وقتى عايشه وضع را چنين ديد شروع به سخن كرد وگفت:

مردم پيوسته از كاركنان عثمان در اطراف شكوه داشتند ومطالب را با ما در ميان مى گذاشتند.ما در اين مورد نگريستيم واو را فردى بى گناه وپرهيزگار ووفادار

نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 412
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست