responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 406

از هر طرف بلند شد واعضاى انجمن، همگى، آمادگى خود را براى نصرت وكمك امام (عليه السلام) اعلام كردند. هنگامى كه امام بر آنان وارد شد، پيرمردى در برابر آن حضرت ايستاد وبه او به اين نحو خوش آمد گفت:

آفرين بر تو اى امير المؤمنين، به خدا سوگند، اگر بيعت تو بر گردن ما نبود ما تو را به سبب خويشاونديت با پيامبر وسوابق درخشانت يارى مى كرديم. تو راه جهاد را در پيش بگير وهمه مردم قبيله طى پشت سر تو قرار دارند وهيچ كس از آنان از سپاه تو تخلّف نمى كند.

نتيجه اقدام عدى اين بود كه گروهى سوار نظام به ارتش امام (عليه السلام) پيوستند وارتش او تجديد سازمان يافت.

در كنار قبيله طى قبيله بنى اسد زندگى مى كردند. يك نفر از سران آن قبيله به نام زفر، كه از مدينه ملازم امام (عليه السلام) بود، از حضرتش اجازه گرفت كه وى نيز به ميان قبيله خود برود وآنان را به يارى امام دعوت كند. وى پس از مذاكره با افراد قبيله خود موفّق شد كه گروهى از آنان را براى يارى على (عليه السلام) آماده سازد وهمراه خود به اردوگاه آن حضرت بياورد. البتّه نتيجه اقدام زفر، از نظر موفقيت، به سان عدى نبود وعلّت آن اين بود كه عدى، به سبب اصالت خانوادگى وبذل وبخششهاى پدرش (حاتم) در ميان قوم خود نفوذ فوق العاده اى داشت، در حالى كه زفر از اين موقعيت برخوردار نبود. گذشته از اين، قبيله طى استوارى عقيده وانضباط اسلامى خود را در حادثه مرتدّان به خوبى نشان داده بود وپس از درگذشت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) يك نفر از آنان مرتد نشد، در صورتى كه قبيله بنى اسد راه ارتداد را در پيش گرفت وبار ديگر، بر اثر مجاهدتهاى قبيله طى، بنى اسد به اسلام بازگشتند.[1]

سرگذشت ناكثان در راه بصره

طلحه وزبير از ياران رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) بودند ولى از چنان موقعيت وقدرتى


[1] الامامة والسياسة، صص 54ـ 53.
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 406
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست