responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى نویسنده : سبحانی، علیرضا    جلد : 1  صفحه : 218

9ـ ذو الخو يصره، در تقسيم غنائم به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) اهانت كرد و گفت: «اعدل»، يعنى اى پيامبر با عدالت رفتار كن. رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) بر وى نهيب زد، اگر عدل و داد، نزد من نباشد، پس نزد كيست؟ آنگاه فرمود: «اين مرد، در آينده پيروانى پيدا ميكند كه به موشكافى بيجا در دين ميپردازند، تا آنجا كه از دين بيرون ميروند، همانگونه كه تير از كمان بيرون ميجهد»[1].

اينها، نمونه خطاها و جنايتهاى بسيارى از ياران به اصطلاح عادل پيامبر است كه اگر كسى درباره آنان سخن بگويد و به جرح و تعديل آنان بر خيزد، فوراً متهم ميشود كه ميخواهد اساس دين مسلمانان را متزلزل سازد.

ما درباره اين شخصيتهايى كه فجائع آنان بر همه روشن است، بيش از اين سخن نميگوييم، بلكه به نقل سخنان صحابه، نسبت به يكديگر و رفتار آنان نسبت به همديگر، ميپردازيم:

1ـ بخارى، در صحيح خود، مشاجره سعد بن معاذ را با سعد بن عباده، نقل كرده است و ميگويد: «پيامبر، پس از انتشار خبر «افك»، بر بالاى منبر قرار گرفت، و با كنايه، از «عبد اللّه بن اُبىّ» رئيس منافقان، شكايت كرد و فرمود، وى، مردى را متهم به خيانت به خانواده من كرده است كه من جز خير و نيكى در او نديدهام، و هرگز تنها به خانه من وارد نمى شود» در اين هنگام «سعد معاذ» برخاست و گفت: «اى پيامبر خدا، اين مرد، اگر از «اوسيان» (قبيله سعد) است، گردن او را ميزنيم و اگر از برادرانمان، «خزرجيان» است، هر چه امر بفرماييد، اطاعت مى كنيم».

ناگهان «سعد بن عباده»، رئيس خزرج، برخاست و به ناطق قبلى نهيب زد و


[1] سيره ابن هشام، ج4 ص496.

نام کتاب : فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى نویسنده : سبحانی، علیرضا    جلد : 1  صفحه : 218
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست