نام کتاب : جبر و اختيار نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 284
خيال مى كند كه آن ظروف و مناسبات علت و ايجاد كننده آن فعل مى باشند.[1]
مالبرانش فرانسوى در اين مورد مى گويد:
«جسم در جسم تأثير نمى كند[2] و روح وجسم هم به طريق اولى در يكديگر تأثير ندارند. چون از جنس يكديگر نيست پس مؤثر حقيقى در هر چيز و هر امر خدا است و او علت ذاتى و حقيقى مى باشد. از مخلوق هر فعل و تأثيرى ديده مى شود او علت ذاتى آن نيست، بلكه علت عرضى است شرط و آلت يا سبب است نه علت. تأثيراتى كه از مخلوقات در يكديگر مى بينيم حكايت علت و معلول نيست مقارنه امور است مثل اين كه مى بينيم جسمى به جسمى برخورد مى كند و آن را به حركت مى آورد. اين ظاهر امر است. محرك حقيقى خدا است بر خورد جسم به جسم سبب شده است براى فعل خداوند و نيز وقتى كه خورشيد مى دمد و روشنى مى دهد; روشنى دادن از خدا است دميدن خورشيد سبب مى شود و موقع مى دهد براى روشنى بخشيدن خداوند و همچنين است تحريك نفس نسبت به اعضاء بدن كه فعل از خدا است و اراده نفس فقط سبب و موقع فعل خداوند است.[3]
[1] قضاء و قدر، تأليف عبدالكريم خطيب، ص 186 به نقل از فلسفه و اخلاق تأليف لسان الدين خطيب ص 51. [2] عين همين تعبير را اشاعره دارند. شهرستانى در ملل و نحل در تقرير عقيده امام الحرمين مى گويد: قالوا: الجسم لا يجوز أن يصدر عن جسم (ملل و نحل، ج1، ص 99). [3] سير حكمت در اروپا، ج2، ص 24ـ 25.
نام کتاب : جبر و اختيار نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 284