سه بار از صميم دل بگو: «خدا با من است و مرا مىنگرد و من در محضر او هستم.» چند شب همين گفتار را از ته دل گفتم. سپس به من گفت: اين جملهها را هر شب هفت بار بگو. من چنين كردم. شيرينى اين ذكر در دلم جاى گرفت. پس از يك سال به من گفت: آنچه گفتم در تمام عمر تا آن گاه كه تو را در گور نهند از جان و دل بگو، كه همين ذكر و معنويت آن، دست تو را در دو جهان بگيرد و نجات بخشد. به اين ترتيب نور ايمان به توحيد، در دوران كودكى در دلم راه يافت و بر سراسر قلبم چيره شد. «1» آرزوهاى دراز! (طول امل) «طول امل» و به تعبير ديگر «آرزوهاى دور و دراز» از مهمترين رذايل اخلاقى است كه انسان را به انواع گناهان آلوده مىكند، از خدا دور مىسازد، به شيطان نزديك مىكند و گرفتار عواقب خطرناكى مىسازد. البته اصل «آرزو» و «اميد» مذموم و نكوهيده نيست، بلكه نقش بسيار مهمى هم در حركت چرخهاى زندگى و پيشرفت در جنبههاى مادى و معنوى بشر دارد. در حديثى از حضرت مسيح (ع) مىخوانيم: «در جايى نشسته بود، پيرمردى را مشاهده كرد كه با كمك بيل به شكافتن زمين مشغول است (و تلاش گرم و مستمرى براى كار كشاورزى دارد). حضرت مسيح (ع) به پيشگاه خدا عرضه داشت: «خداوندا! اميد و آرزو را از او برگير!» ناگهان پيرمرد بيل را به كنارى انداخت و روى زمين دراز كشيد و خوابيد، كمى بعد حضرت مسيح (ع) عرضه داشت: «بارالها! اميد و آرزو را به او بازگردان!» مشاهده كرد كه پيرمرد برخاست و دوباره مشغول فعاليت و كار شد! حضرت مسيح (ع) از او سؤال كرد كه من دو حال مختلف از تو ديدم، يك بار بيل را به كنار افكندى و روى زمين خوابيدى، اما در مرحله دوم برخاستى و مشغول كار شدى؟! پيرمرد در جواب گفت: «در مرتبه اول فكر كردم من پير و ناتوانم و آفتاب لب بامم، امروز بميرم يا فردا خدا مىداند، چرا اين همه به خود زحمت دهم و اين همه تلاش كنم؟ بيل را كنار انداختم و بر زمين خوابيدم!