ازدواج كنيد. بدرستى كه رسول خدا 6 بسيار مىفرمود: هر كس دوست دارد از سنّت من پيروى كند، ازدواج نمايد،
زيرا آن يكى از سنّتهاى من است.
رسول اكرم 6 روزى به ديدن اصحاب «صُفّه» رفت. در
آنجا به جوان بىهمسر و غريبى به نام «جُوَيْبِرْ» برخورد كرد. به او فرمود: چقدر
خوب بود همسرى انتخاب كرده، باتشكيل خانواده به اين زندگى انفرادى خاتمه مىدادى،
تا هم عفّت خود را به وسيله همسر حفظ كنى و هم او در كار دنيا و آخرت تو را يارى
كند. جويبر گفت: اى رسول خدا! من نه مال و جمال دارم و نه حسب و نسب، چه كسى به من
زن مىدهد و كدام زن رغبت مىكند كه همسر من شود؟
حضرت فرمود: اى جويبر! خداوند به وسيله اسلام ارزش افراد را تغيير
داده، بسيارى از اشخاص در دوران جاهليت محترم بودند و اسلام آنان را پايين آورد و
بسيارى، خوار و زبون بودند و اسلام منزلت آنها را بالا برد. برخيز و به منزلِ
«زياد بن لبيد انصارى» برو و از دخترش «ذلفا» خواستگارى كن ....
مراسم خواستگارى انجام گرفت و زياد بن لبيد با آنكه وصلت با شخصى
مانند «جويبر» را- كه از تمام مزاياى مادّى محروم بود- در شأن خود نمىديد، به
دستور پيامبر 6 با اين ازدواج موافقت كرد.[1]
آن حضرت هرگاه مىديد، پيروانش در امر زناشويى از حدّ اعتدال تجاوز
كرده، آنان را به مسير درست راهنمايى مىكرد. چنان كه نقل شده، تعدادى از ياران
پيامبر 6 مباشرت با همسر و خوردن و خوابيدن را بر خود حرام كرده
بودند. وقتى آن حضرت اين خبر را شنيد، به سراغ آنان رفت و ضمن هشدار به نادرست بودن
روش آنان، راه درست را پيش رويشان نهاد و فرمود: