واژگونى قلب، غفلت از حق و توجّه به دنيا است (چهل
حديث، امام خمينى/ 535).
معرفت
و ذكر خدا آن گاه حاصل مىآيد كه آدمى خويشتن را بشناسد؛ چنان كه امام على (ع) مىفرمايد:
«هر كه خويش را شناسد، خداى را شناسد.» (نهج البلاغه، خ 72)
نسيان
عوامل متعدّدى دارد و از آن جمله است:
1.
شيطان:
بنابر
آياتى از قرآن كريم، چون شيطان بر آدمى سلطه يابد، او را رام مىكند و ياد خدا را
از او مىگيرد (مجادله/ 19).
2.
دلبستگى به دنيا:
اينكه
آدمى مفتون دنيا شود و همواره در پى متاع دنيوى به اين سوى و آن سوى رَود، از
مهمترين عوامل نسيان است (اعراف/ 51).
3.
گناه:
از
آن رو كه گناه ديده بصيرت آدمى را برمىبندد و نيروى مشاهده را از او مىگيرد، در
بروز حالت نسيان اثرى تام دارد (توبه/ 67؛ توحيد صدوق، 252).
نسبت
نسيان به خدا:
قرآن
كريم به مؤمنان هشدار مىدهد كه همچون كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا
نيز آنان را دچار خودفراموشى ساخته است (حشر/ 19). در اينكه مراد از نسبت نسيان به
خدا چيست، چند احتمال برشمردهاند:
1.
نسيان كه خداوند، آدمى را به آن دچار مىكند، از باب «مشاكله» است؛ زيرا تأديب
بدكاران، مشاكله در بدى است ولى بد نيست. 2. مراد، نسيان خداوند در علم فعلى است
كه از مقام فعل، انتزاع مىيابد.
بدين
سان، نسيان، دريغ فيض است؛ زيرا خداوند، فيض خويش را تنها به شايستگان مىرساند.
3. مراد از نسيان، انشاء است و معناى آيه شريفه چنين خواهد بود: آنان خداوند را
فراموش كردند و خداوند نيز آنان را به خودفراموشى دچار ساخت.
***
نفاق: تظاهر شخص كافر به مسلمانى
از
مادّه «نفق» است و اين ماده در زبان عربى معانى متعدّدى دارد؛ از جمله: فانى شدن،
از ميان رفتن، و فرورفتن و بر آمدن (ر. ك. العين، 5/ 177؛ مختار الصّحّاح،
4/ 1560؛ القاموس المحيط، 3/ 286؛ تاج العروس، 13/ 463). برخى لغتشناسان
در تعريف نفاق گفتهاند: عبارت از اين است كه آدمى از يك در به دين خدا آيد و از
در ديگر برون رود (مفردات راغب،
502). «نفاق»