معتزلى، همه معارف اعتقادى، ماهيّتى معقول دارند و آنچه در نصوص دينى
آمده است، تنها آن گاه پذيرفتنى است كه با عقل آدمى همراهى كند. نصوصى را كه با
عقل همراهى و همسازى ندارند، بايد به تأويل و توجيه بُرد (الملل
والنّحل، 1/ 45).
مكتب
اماميّه نيز همچون معتزله حجّيّت عقل را پذيرفته و حتّى آن را يكى از ادلّه اربعه
فقه مىداند؛ ولى عقلگرايى اماميّه، برهانى است و عقلگرايى معتزله، جدلى.
اعتقادات:
الف.
توحيد:
بيشترين
اختلافات معتزله با ديگر فرق كلامى در موضوع توحيد، در توحيد صفاتى و افعالى رخ
مىنمايد. معتزليان توحيد افعالى را برنمىتابند و بر آناند كه لازمه توحيد
افعالى اين است كه بشر را خالق افعال خويش ندانيم و آنها را به خداوند نسبت دهيم و
بدين سان، حساب و كتاب اخروى بى معنا و عبث مىشود. در برابر، پيروان مكتب
اماميّه، توحيد افعالى را مىپذيرند و به نظام اسباب و مسبّبات معتقدند و بر
آناند كه هر اثرى در همان حال كه به سبب نزديك خويش قوام يافته است، به ذات حق
تعالى قائم است و اين دو قيام، در طول يكديگرند نه در عرض يكديگر (گوهر مراد، 330- 326). معتزليان توحيد صفاتى را
پذيرفتهاند و معتقدند كه توحيد صفاتى به معناى تهى بودن ذات از هر گونه صفت است.
در نظرگاه معتزلى، لازمه اثبات صفات قديم براى خدا، اعتقاد به تعدّد خدايان است.
مكتب اماميّه نيز توحيد صفاتى را باور دارد؛ امّا آن را به معناى عينيّت صفات با
ذات احديّت مىداند. (توحيد)
ب.
عدل:
كلام
معتزلى به عدالت خداوند، سخت معتقد است و براى اثبات آن از حُسن و قبح ذاتى اشياء
مدد مىگيرد. از اين نظرگاه، اشياء به صورت ذاتى- پيش از آنكه حكم خداوند متوجّه
آنها شود- حَسَن يا قبيحاند و عقل آدمى در فهم اين حُسن و قبح، مستقل است. برخى
افعال داراى حُسن ذاتىاند و از اين رو، بر خداوند لازماند، و برخى ديگر داراى
قبح ذاتىاند و از اين رو، ترك آنها بر خداوند لازم است. اگر خداوند بنده را به
گناه وادارد يا در برابر گناه، قدرت را از او سلب كند، ستم كرده است؛ ولى خداوند
حكيم هرگز ستم نمىكند. برآيند استدلالها و مباحث معتزله درباره عدل- كه بيشترين
مخالفتها را به سوى خود كشانده است-