در مىرسد، بارى ديگر با جسم و روح خويش زنده مىشود و براى محاسبه
به محشر درمىآيد و اگر نيكوكار باشد، منعم مىشود و اگر بدكار باشد، به كيفر
مىرسد.
فلاسفه
درباره معاد جسمانى بحثهاى مفصّلى پيش كشيده و با اشكالاتى عقلى برخوردهاند. يكى
از اين اشكالات اصل «المعدوم لايعاد» است بدين معنا كه آنچه معدوم شود، قابل اعاده
نيست. بدين روى، براى حلّ اين مسئله به راههاى ديگر جز عقل متوسّل شدهاند.
متشرّعان و بيشتر متكلّمان، معاد جسمانى را از باب تعبّد پذيرفتهاند و بر آناند
كه خداوند قادر است بندگان را بارى ديگر بيافريند همان سان كه نخست آفريد. ابن
سينا بر آن رفته است كه اثبات معاد جسمانى از راه اخبار و آيات آسان است؛ ولى آن
را بدان ترتيب كه مورد بحث فلاسفه است نمىتوان از راه عقل ثابت كرد (شفا، 2/ 446
و 634).
ملّا
صدراى شيرازى كوشيده است به اين مسئله با همان معنا كه شرايع بيان كردهاند، صورت
فلسفى ببخشد آن سان كه نه قواعد فلسفى بر هم خورد و نه در اصول شرايع خللى پديد
آيد (اسفار، 4/ 151- 148، 158، 128، 129، 146 و 2/ 62، 66 و 69 به نقل از فرهنگ معارف اسلامى، 4/ 264- 262).
***
معتزله: از فرقههاى كلامى اسلامى
در
تاريخ اسلام، دو گروه را «معتزله» مىخوانند: يكى آنان كه در دوره خلافت امام على
(ع) مىزيستند و از او كناره گرفتند. اينان را معتزله سياسى مىشمارند.
دوم،
متكلّمانى كه اواخر قرن نخست هجرى ظهور كردند. پيشواى آنان، واصل بن عطا است و يكى
از مكاتب عمده كلام اسلامى را پديد آوردهاند. معتزله به دو گروه معتزله بغداد و
معتزله بصره انشعاب يافته و در بسيارى از موضوعاتِ الهيّات، طبيعيّات، اجتماعيّات
و انسانيّات عقايدى ويژه دارند. كلام معتزلى، كه در قرن 2 و 3 هجرى به اوج خويش
مىرسد، در حقيقت واكنشى است در برابر افراطگرايى خوارج (خوارج) و تفريطگرايى
مرجئه.
(مرجئه)
اين فرقه امروزه به كلّى منقرض شده است. كلام معتزلى، از عقل در كشف و استنباط
عقايد دينى و دفاع از آن بسيار بهره مىبَرَد. بنابر آموزههاى