توانايى روش تجربى تنها منحصر در عالم طبيعت و مادّه است- موجب شده
است كه درك درستى از مجموعه نظامى هستى به دست نيايد و راه براى ترديد در معارفى
همچون معارف پيامبران گشوده گردد (انتظار بشر از دين، 15؛ مجموعه آثار،
2/ 78).
اسلام
به آسايش و رفاه مادّى انسان توجّهى ويژه دارد و حتّى آن را در سعادت اخروى او
مؤثّر مىشمارد؛ چنان كه فقر و تنگدستى را «مرگ بزرگ» محسوب مىكند (ميزان الحكمة، 10/ 466) و انسان را به
كار و تلاش فرامىخواند (هود/ 61؛ انتظار بشر از دين، 210)؛ امّا اين آموزه را تبليغ مىكند كه نعمتها و آسايش دنيوى
وسيلهاى براى نيل انسان به كمال و سعادت و حيات متعالى اخروىاند. اسلام با
دنيايى كه موجب شود آدمى به ورطه حيوانيّت و فراموشى خدا بلغزد، در ستيز است (اسلام و تجدّد، 149). در آموزههاى
اسلامى، عقل داراى منزلت والايى است و در حقيقت راهنماى آدمى به سوى سعادت و خير
است؛ امّا به تنهايى كافى نيست و نيازمند يارى و همراهى تعاليم پيامبران است (خردگرايى در قرآن و حديث، 19، 74 و 91). اسلام با
تعريفى كه مدرنيسم از عقلگرايى و علممحورى و آزادى دارد، ناسازگار است و براى هر
يك از اين مفاهيم، تعريف ويژهاى دارد كه با فطرت و نيازهاى طبيعى انسان همراه
است. از آنجا كه مدرنيسم به نيازهاى بنيادى انسان توجّهى در خور نداشته و بيشتر بر
نيازهاى مادّى و زودگذر پاى فشرده، جهان متجدّد را با بحرانهاى بغرنجى رو به رو
كرده است. از اين رو، بسيارى از دانشمندان و مكتبهاى فكرى، اين مكتب را به صورت
جدّى زير نقد بردهاند. با پايان عصر مدرنيته، عصر پست مدرنيسم پيش آمد كه بيشتر
جنبه انتقادى و سلبى دارد؛ ولى اين مكتب نيز نتوانسته است راه حلّى براى از ميان
بردن بحرانها به دست دهد.
***
مذهب
كلمه
«مذهب» به معناى روش، مسلك و طريقت است (المصباح المنيز، 255). در اصطلاح دينى، تيره و شعبهاى از دين را مذهب گويند. از
اين رو، تيرههاى متعدّد هر دين را «مذاهب» خوانند. گاه خود