هواخواهان
نظريّه جهانىشدن، فرهنگ و ارزشهاى همسنخ و يكدستى را كه بيشتر برخاسته جوامع
غربى است، «فرهنگ جهانى» مىخوانند. از اين فرهنگ واحد، جامعه مدنى جهانى سر
برمىآورد و فرهنگهاى ملّى و بومى را به چالش مىكشاند و با بهانههايى همانند
دفاع از حقوق بشر، به مخاطرهاى جدّى مىاندازد.
مبانى
جهانىشدن:
از
آن رو كه اين موضوع از حول و حوش دهه 1960 م.
در
غرب مطرح گشت و در اواسط دهه 1980 م. در همانجا بر سر زبانها افتاد و شيوع يافت،
بايد مبانى آن را در باورهاى غربى پى جست. مهمترين مبانى جهانىشدن، عبارتاند
از: اومانيسم يا انسانمحورى، ليبراليسم يا آزادىمحورى، سكولاريسم يا دينگريزى و
كاپيتاليسم يا سودمحورى.
پيامدهاى
جهانىشدن:
الف.
مطالعات
نشان مىدهند كه جهانى شدن از نظر اقتصادى به زيان ملل جهان سوم مىانجامد. مردم
جهان سوم، از نيروى كار غير ماهر و موادّ خام بهرهمندند و بدين سان، ادغام آنها
در نظام اقتصاد جهانى، موجب مىشود كه كشورهاى سرمايهدار غربى آسان و با هزينهاى
كمتر، داشتههاى اين ملل را به سود خود به كار گيرند و بر غناى خويش بيفزايند و
در برابر، ملل جهان سوم بيش از پيش به سوى فقر و عقبماندگى واپس زده شوند.
ب. با گشوده شدن مرزهاى ملّى، اقتدار سياسى دولتها روى به نقصان
مىگذارد و مفاهيم ملّى همچون هويّت ملّى، در مواجهه با سازمانهاى جهانى- كه
بيشتر ابزار دست قدرتهاى غربىاند- به مخاطره افتند. ج. بى گمان، در روزگار معاصر، امكانات پيشرفته ارتباطات و فنّاورى برتر
رسانهاى در دست جوامع غربى است. اين حقيقت، امكان رقابت را از ديگر جوامع سلب
مىكند. بدين سان، آنچه از اين هماوردى سر برمىآورد و پيروز از ميدان برون
مىرود، فرهنگ خاصّ غربى است. جهانىسازى فرهنگى، افزون بر هدم سنن و قوميّتهاى
بومى و ارزشهاى ملّى، به دوگانگى و از خودبيگانگى و بحران هويّت در جوامع پايين
دست مىانجامد.
در
نظرگاه انديشهمندان مسلمان، جهانىشدن واقعيّتى است كه در بسيارى