آگاهند و بنابر مصلحتى آن را آشكار نمىسازند و از وقوع آن رخداد در
آينده خبر مىدهند. در نتيجه، با تغيير شرايط، آن رخداد اتفاق نمىافتد. اين گونه
رخدادها اندك هستند و در مسائل اساسى كه مربوط به تعليم و تربيت آنان است رخ
نمىدهد و مردم را نيز از علت تغيير در آن رخداد آگاه مىسازند تا از تأثير اعمال
نيك و بدشان در تغيير سرنوشت خود باخبر شوند (البداء
فى ضوء الكتاب والسنة، 98- 97). دانشمندان شيعه، با نظرداشت
روايات بزرگان معصوم (ع) بداء را، چون به خدا منسوب مىشود، به معناى ابداء و
اظهار آنچه مردم گمان نمىبردهاند، مىدانند و از راههاى مختلف در صدد تفسير آن
برمىآيند (مصابيح الانوار، 1/ 33- 47؛ بحارالانوار، 4/ 126- 134؛ مصنّفات الشّيخ المفيد، 5/ 65). برخى دانشمندان
شيعه نيز بداء در تكوينيّات را همچون نسخ تشريعيّات دانستهاند. نسخ احكام شريعت
بدين معنا است كه مدّت آن به پايان رسيده است و به معناى تغيير علم خداوند نيست.
همه مسلمانان اين حقيقت را پذيرفتهاند. علماى اهل سنّت از آن رو كه بداء را در
روايات امامان (ع) و علماى شيعه به معناى ظاهرىاش پنداشتهاند، بر شيعه خرده
گرفتهاند با اينكه امامان معصوم (ع) و علماى شيعه بداء را به اين معنا نمىدانند.
در نتيجه اختلاف در اين باره لفظى است و از بىدقّتى نشئت مىگيرد (همان؛ اضواء على عقائد الشّيعة الاماميّة و تاريخهم،
427).
***
بدعت: نسبت دادن آنچه در دين نيست به دين
بدعت
در لغت به معناى ايجاد، انشاء و احداث است. در اصطلاح دينى آن است كه چيزى را جزو
دين شمارند كه ريشهاى در كتاب و سنّت ندارد. از آن رو اين كار را «بدعت» خوانند
كه بدعتگذار از پيش خود چيزى را در دين ابداع مىكند (مجمع
البحرين، 1/ 164). بدين سان، معناى كلامى بدعت اين است كه كسى از پيش خود،
آيين يا رسمى را كه در عهد رسول خدا 6 وجود نداشته است، بيافريند و جزو دين
بشمارد (بحارالانوار، 71/ 202 و 203). بدعت شامل تغيير احكام
دينى نيز مىشود؛ مثلًا تغيير استحبابِ يك عمل