شده بود، حالت غش و بيهوشى داشت و از ضعف مفرطى رنج مىبرد. ما بلافاصله به مداوايش مشغول شديم. بعداً كه قدرى حالش بهتر شد و از وضعش پرسوجو كرديم، فهميديم كه اين خواهر اهل شمال است. چندى پيش كه عمليات شروع شده، نيمه شب به منطقه رسيده و اظهار داشته كه مىخواهم در يك مركز درمانى در كنار پرستارها كار كنم. او به مدت 72 ساعت بى آنكه چيزى بخورد، در اتاق عمل پنسها را مىشسته و دستهبندى مىكرده است. از بسكه دستش داخل آب بوده، خون به دستش نرسيده و دست كاملاً سفيد شده بود! اين خواهر شمالى بعد از بهبودى مجدداً در منطقه ماند و به صورت تجربى به پرستارى مجروحين جنگى پرداخت. [1]
خانم دكتر كيهانى كه به صورت داوطلبانه به بيمارستانهاى مناطق جنگى اعزام شده بود، از چگونگى اعزام خود مىگويد:
36 ساعت در هلال احمر منتظر شديم تا حكم مأموريت براى مناطق جنگى برايمان صادر كردند. با هزينه خودمان و كمك ديگران مقدار زيادى لوازم پزشكى خريدارى كرديم و همسرم نيز آمبولانس خرابى را تعمير كرد و با اكيپ بهداشتى جهاد عازم منطقه سرپل ذهاب شديم كه هيچ امكانى براى مداواى مجروحين نداشت. ساختمان نيمهتمامى را با همت برادران تمام كرده و به درمانگاه اختصاص داديم. با حداقل امكانات شروع به كار كرديم. . . گاهى وسايل اوليه حتى گاز استريل هم نداشتيم و از كسانى كه به شهر مىرفتند مىخواستيم كه پارچههاى گازى بياورند. در يكى از عملياتها يك دستگاه اتوكلاو، استريلكننده مواد، از دشمن به غنيمت گرفته بوديم كه پارچهها را با آن استريل مىكرديم. . . . [2]