هيچ عمليّاتى قبول نكردهايم كه يكى از دو ارگان بخواهد به تنهايى وارد رزم بشود. بنابراين، اين دو ارگان هميشه دوش به دوش هم و در كنار هم و با هم در تمام عمليّات [ها] شركت كرده و مىكنند و در مسير اين مبارزهاى كه تا اين لحظه داشتهايم، ما براى هماهنگ شدن، براى همگام شدن در عمليات يك مسير تكاملى خوبى را طى كردهايم. اكنون در نهايت هماهنگى، نيروى زمينى با سپاه پاسداران عمليّات خودشان را دارند ادامه مىدهند و اين را هم بگويم كه وقتى مىگويم سپاه پاسداران، يعنى سپاه مسؤول تمام نيروهاى مردمى و داوطلبان رزمندۀ جنگ هم هست. بنابراين، اگر صحبتى از بسيج مستضعفين نمىكنم، به خاطر اين است كه ما در ميدان جنگ براى داشتن وحدت بهتر، با نيروهاى متفرّق سروكار نداريم، بلكه در عمليّات، نيروى زمينى تمام نيروهاى مشابه خودش را هدايت مىكند و سپاه پاسداران هم تمام نيروهايى كه داوطلب هستند، به صورت بسيج، عشاير، پيشمرگ مسلمان [را هدايت مىكند.] [1]
براى اينكه ببينيم مقدّمۀ وحدت و همدلى از كجا شروع شد و چگونه تا حدّ فوقالعادهاى اوج گرفت، خوب است به خاطرهاى از شهيد صيّاد شيرازى، فرمانده نيروى زمينى ارتش در زمان جنگ توجه كنيم:
شبى براى شناسايى، سرهنگ نياكى، فرمانده لشكر 92 [زرهى اهواز] را با بچههاى سپاه به تپههاى رملى فرستادم. فردا كه برگشتند، گفتم گزارش بده كه ديشب بر شما چه گذشت. گفت: اين بچهها مىگويند ما حزباللّهى هستيم، من معنى حزباللّهى را نمىفهمم، اما مىگويم اعجوبههايى مانند
[1] . پاسدار اسلام، ش 3، اسفند 60، ص 45-46. در اين باره كه همگرايىها چگونه از ابتدا شكل مىگرفت و نهايت به اوج خود مىرسيد به خاطرهاى از سرهنگ سعدى و شهيد باقرى ر. ك: سيرت سرداران سپاه، ج 1، در پرتو عشق، ص 38.