نام کتاب : عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس (ج3) نویسنده : سنگری، محمدرضا جلد : 1 صفحه : 74
بعد در آستانۀ در اورژانس ظاهر شد و روى پسرش را كنار زد،سينۀ پسر را بوسيد و چند كلامى كوتاه با او صحبت كرد.بعد روى او را كشيد و گفت:ببريد تخليه شهدا.
پسر را به تخليۀ شهدا بردند،ولى دكتر همچنان در اورژانس ماند و به مجروحان رسيدگى كرد.عمليّات كه تمام شد به تخليۀ شهدا رفت،جنازۀ پسر را برداشت و عازم اصفهان شد.بچّهها گفتند:دكتر از همه چيز صحبت مىكرد مگر فرزندش. [1]
4-3.شباهت به قاسم
قاسم،نوجوان فداكار كربلا،فرزند امام حسن مجتبى(ع) از چهرههاى بارز كربلا است.سخن مشهور اين عنصر عشق و ايمان كه شهادت از عسل براى من شيرينتر است در پاسخ به پرسش اباعبدالله كه از او پرسيد تو مرگ را چگونه مىدانى،نَقل و نُقل جبههها بود.
يكى از فرماندهان با ذكر خاطرهاى از سردار شهيد حسن باقرى مىگويد:
قبل از عمليّات محرّم در آخرين جلسۀ هماهنگى كه در قرارگاه فتح برگزار شد،فرماندهان تيپهاى سپاه دور هم جمع شده بودند.سنگر فرماندهى در منطقۀ عينخوش با استفاده از بلوك و آهن در دل زمين ساخته شده بود.
فرماندهان تيپها،حسين خرّازى،مهدى زينالدّين،مجيد بقايى و حسن باقرى در جلسه حاضر بودند.من هم به عنوان قائممقام تيپ كربلا در جلسه شركت كردم.بعد از ارائۀ اخبار و آخرين وضعيّت يگانها،شب حمله مشخّص شد و جلسه به پايان رسيد.
[1].بالين نور (مجموعه خاطرات)،سيد امير معصومى،ص 31.
نام کتاب : عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس (ج3) نویسنده : سنگری، محمدرضا جلد : 1 صفحه : 74