responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6618

 

حواريون ، حواريون، تعبيرى قرآنى براى معرفى ياران نزديك عيسى عليهالسلام. در اين مقاله، نخست به ريشهشناسى اصطلاح و كاربرد آن در ميان مسيحيان و سپس به كاربرد آن در متون و فرهنگ اسلامى پرداخته مىشود.

1) واژه شناسى. لغويان مشهور عرب مطالب كمابيش يكسانى درباره ريشه و معناى حواريون و وجهتسميه اصحاب عيسى عليهالسلام به اين نام مطرح كردهاند. به نوشته جوهرى (ذيل «حور»)، تحويرِ لباس بهمعناى سفيد كردن آن است و به اصحاب عيسى عليهالسلام از آنرو حواريون گفتهاند كه لباسشوى و سفيدكننده لباس بودند. خليلبن احمد (ذيل «حور») نوشته است پس از آنكه اطلاق نام حواريون به ياران عيسى عليهالسلام در ميان عرب رواج يافت، تعبير حوارى براى هر ياور و ناصرى به كار رفت (نيز رجوع کنید به ابنفارس، ذيل «حور»، كه گفتههاى جوهرى و خليلبن احمد را تكرار كرده است). زجّاج (ج 1، ص 351) و ابومنصور ازهرى (ج 5، ص 228ـ229) گفتهاند حواريون افراد برگزيده پيامبران و كسانىاند كه خود را براى ايشان خالص كردهاند. ابنمنظور، حدود سه قرن بعد و با استناد به اقوال پيشينيان، نوشته كه تأويل حواريون در لغت عبارت از كسانى است كه اخلاص ورزيدند و از هر عيبى پاك شدند (ذيل «حور»؛ نيز رجوع کنید به فيروزآبادى؛ زَبيدى، ذيل «حور»).

واژه حواريون پيش از ظهور اسلام و نزول قرآن، در ميان عرب بهكار نمىرفته (براى قولى ضعيف درباره رواج اين واژه در عربستان پيش از اسلام رجوع کنید به جفرى، ص 116)، چنان كه در برخى منابع اسلامى اين واژه در فهرست واژگان غيرعربى قرآن درج شده است (رجوع کنید به سيوطى، الاتقان، ج 2، ص 132؛
همو، المهذب، ص 86)؛
بنابراين، ريشه آن را بايد در زبانى ديگر جست. بيشتر محققان غربى معتقدند واژه حوارى از زبان حبشى وام گرفته شده و مأخوذ از واژه حواريا، بهمعناى رسول، است (براى نمونه رجوع کنید به جفرى، همانجا؛
د. اسلام، چاپ دوم، ذيل «حوارى»). برخى محققان معاصر عرب نيز ظاهراً اين نظر را پذيرفتهاند، چنانكه در ترجمه عربىِ ويرايشِ نخست دايرةالمعارف اسلام، صرفآ به ترجمه اين مدخل اكتفا شده و مطلبى در تكميل يا نقد اين رأى نيامده است.

مادّه عبرى «ح ق ر» به معناى همراه و يار و دانا و دوست است. حرف دوم آن، و (])، در اصل در كتابت، باء مكسور (-]) است، ولى اگر اين باء بعد از حرفى متحرك، يعنى حاء مفتوح، قرار گيرد در تلفظ به صداى «و» فارسى (v انگليسى/ف عربى) بدل مىشود، اما باء مكسور بعد از ساكن، در كتابت و تلفظ، همان باء باقى مىماند؛
بنابراين، اگر اين واژه با همان معنا در صيغه جمع وارد زبان عربى شود، معناى آن ياران و اصحاب خواهد بود، كه در لغتنامهها نيز آمده است، اما چنانچه صورت گفتارى آن، همانطور كه يهود تلفظ مىكنند، وارد عربى شده باشد، جمع آن «اَحبار» (با باء متحرك بعد از حاء ساكن) و «حواريون» (با واو مقلوب از ف بعد از حاء متحرك) خواهد بود.

واژه حواريون تاريخى كهن دارد و پيش از رواج در عبرى، در ديگر زبانهاى قديم شرقى (اوگاريتى و بهويژه مصرى) بهكار مىرفته و سرانجام در متون عربى (قرآن، نوشتههاى عالمان و مؤلفان مسلمان و مسيحى) به معناى اصحاب و ياران تثبيت شده است. اين واژه در قديم معناى «پيمان» يا «بههم پيوستن» يا «شركت كردن» داشته است كه بر ايجاد جماعتى واحد دلالت دارد. اين معنا به نحوى در تبديل نام قريه أربع به حَبرون نمايان است كه بهسبب اتحادِ ساكنان آن و ايجاد جماعت واحد و متفق در اين محل بوده است (رجوع کنید به سفر داوران، 10:1؛
صحيفه يوشع، 11 :21).

در دورههاى بعدى واژه حواريون براى دلالت بر همنشين بد بهكار رفت (رجوع کنید به سفر تثنيه، 18: 11). در آيه يازدهم به سحر و جادويى اشاره مىشود كه فرد بر اثر همراهى با شيادان و فريبكاران به آن روى مىآورد. مدلول اين واژه در آيه مشتمل است بر معرفت و ادراك مسائل غيرقابل درك و شناخت براى بشر با استفاده از نيروهاى سرگردان در فضا. اين واژه، در اين معنا، بر ارتباط با عالم خارج و هماهنگى با آن به منظور تفوّق بر مردمان ديگر دلالت دارد.

معناى شناختهشده واژه حواريون، در دورهاى متأخرتر بهكار رفته و كاربرد آن در معناهايى چون اخلاص در دوستى، صداقت در همنشينى و وفاى بهعهد محدود شدهاست. اين معانى در متونى يافت مىشود كه تاريخشان به زمان بازگشت اسيران به بابل در قرن ششم پيش از ميلاد مىرسد. پس از مدت كوتاهى، اين معناى اخير واژه نيز محدودتر شد و حواريون منحصرآ در معناى يارى و همراهى معلم و پيروى مطلق از دعوت و تعاليم او بهكار رفت.

2) در منابع مسيحى. حواريون اسمى جامع است كه در متون عربى، چه مسيحى چه اسلامى، براى اشاره به گروههاى مختلفى از ياران و پيروان عيسى عليهالسلام بهكار رفته است. بر اساس نامهاى كه عبداللّهبن اسماعيل هاشمى به عبدالمسيحبن اسحاق كندى نوشته و در ضمن آن از اناجيل سخن گفته است (رجوع کنید به ص 9)، مىتوان فهميد كه در قرن سوم عنوان حواريون بر سه گروه اطلاق مىشده است: دوازده يار نزديك حضرت عيسى عليهالسلام؛
هفتاد تن از ياران و پيروان عيسى عليهالسلام؛
جماعت برگزيدهاى كه خود را وقف دعوت به مسيحيت كردند و اخبارشان در كتاب اعمالِ رسولانِ عهد جديد آمده است. نامهاى افراد گروه نخست (دوازده نفر) بر اساس انجيل مَتّى (10: 2ـ4) به اين قرار است: شمعون معروف به پطرس، برادرش اندرياس، يعقوب پسر زبدى، برادرش يوحنا، فيلپّس، برتولما، توما، متّى (تحصيلدارمالياتى)، يعقوب پسر حلفى، لَبّى معروف به تُدّى، شمعون قانوى و يهوداى اِسخَريوطى (درباره قرارگرفتن متياس به جاى يهوداى اِسخريوطى در فهرست حواريون رجوع کنید به كتاب اعمال رسولان، 1: 15ـ26). بهگروه دوم نيز در انجيل لوقا (10:1، 17) اشاره شده است.

عالمان مسيحى كه آثارى به زبان عربى نوشتند، به پيروى از عربزبانان مسلمان، اين سه گروه را مدلول واژه حواريون در نظر گرفتند و علاوه بر اين، واژههاى ديگرى را نيز براى بيان اين معنا بهكار بردند. ابوقُرّه درمَيْمرٌ فى إكرام الاَيقونات، واژه آرامىِ سليحيّين (رجوع کنید به ص 86، 110، 112، 114؛
نيز رجوع کنید به ص250) و همچنين واژههاى رسل (ص 111) و تلاميذ (ص 108، 112، 171) را براى اشاره به دوازده تن به كار برده است. ابنبطريق نيز، مانند او، در كتاب البرهان از دو واژه اخير استفاده كرده است. عمار البصرى در كتاب المسائل و الاجوبة (ص 211)، واژه اولياء را براى دلالت بر دوازده تن آورده (نيز رجوع کنید به انجيل يوحنا، 14:11) و ابنزرعة در ردّ أبى القاسم عبداللّهبن أحمد البلخى على النصارى، از واژه اصفياء براى اين منظور استفاده كرده است. همانطور كه عالمان مسيحى براى اشاره به دوازده يار عيسى عليهالسلام، با اثرپذيرى از آثار معاصران مسلمانشان، از واژه حواريون در كنار واژگان ديگر استفاده مىكردند، عالمان مسلمان نيز، علاوه بر حواريون، واژگان ديگرى چون اصحاب، اصفيا و انصار را، به همراه صفاتى نظير خالص و پاك و باوفا، بهكار مىبردند.

در عهد جديد، بهويژه انجيلهاى چهارگانه و كتابِ اعمال رسولان، به قدرت خارقالعاده حواريون اشاره شده است. در انجيل متّى (10:8)، در ضمن سخن گفتن از اعزام حواريون، آمده است كه عيسى عليهالسلام به حواريون گفت: «بيماران را شفا دهيد، مردگان را زنده كنيد، ابرصها را پاك كنيد، ديوها را بيرون كنيد، رايگان يافتهايد، رايگان بدهيد». برخوردارى از چنين موهبتى، گواه بر صدق دعوت آنان بود. همچنين لوقا در كتاب اعمال رسولان ــكه در متون عربى با لفظ يونانىاش، افركسيس، شناخته مىشودــ اين جنبه از قدرت حواريون را بهخوبى نشان داده و براى اثبات آن مجموعهاى از معجزات آنان، نظير شفاى بيماران و احياى مردگان، را نقل كرده است (براى نمونه رجوع کنید به اعمال رسولان، 3: 1ـ8).

يوحنا نيز در انجيلش به وعده عيسى عليهالسلام به حواريون، مبنى بر اعطاى قدرتى برتر، اشاره كرده است: «... هركس به من ايمان آورد، او نيز كارهايى را خواهد كرد كه من مىكنم...» (12:14). مرقس نيز در انجيلش به مقامى كه عيسى به حواريون بخشيده اشاره كرده است (12:6ـ13).

عيسى عليهالسلام، از ميان دوازده حوارى، به پطرس موهبتى ويژه عطا كرد. بنابر انجيل متّى (18:16)، عيسى نام او را از شمعون (رجوع کنید به انجيل متّى، 18:4، 2:10) به كيفا (بهمعناى صخره) به زبان آرامى (انجيل يوحنا، 42:1) تغيير داد كه اين امر نشاندهنده مقام جديد او ــبه عنوان سنگ بناى ايمان ــ بود. عيسى عليهالسلام به پطرس مأموريت داد كه حواريون ديگر را پايدارى بخشد تا در رسالتشان ضعيف نشوند (رجوع کنید به انجيل لوقا، 32:22). از كتاب اعمال رسولان معلوم مىشود كه پطرس اين مسئوليت را با تمامى سختيهاى آن به انجام رساند، آن هم نه فقط در بين حواريون بلكه در ميان جماعتِ نخستينِ مسيحى كه شمار آنها رو به فزونى داشت.

بنابر اخبار و روايات كتاب اعمال رسولان، مسيحيان معتقدند كه حواريون با معجزات گوناگون در مقابل ديدگان مردم و به سبب تقرب بسيار به خدا و آشنايى نزديك با حالات عيسى عليهالسلام، از جايگاه و منزلتى والا نزد اقوام نخستين برخوردار شدند تا جايى كه ويژگى عصمت و دريافت وحى نيز به خصوصيات آنان افزوده شد. در باب سوم اين كتاب، پطرس به مردمى كه پس از شفاى لَنگ مادرزاد (آيه 2) دور او و يوحنا گرد آمده بودند مطالبى مىگويد به اين مضمون كه ما با قدرت يا تقواى خودمان اين فرد را شفا نداديم، بلكه خدا به عيسى عليهالسلام جلال بخشيد و ايمان به او بود كه پيش روى همه شما به اين فرد صحت كامل عطا كرد (رجوع کنید به آيات 12ـ16).

حواريون، افزون بر معانىاى كه درزبانهاى سامى بهطور عام و آثار نويسندگانعرب بهطور خاص دارد، نزد مسيحيان داراى معانى ديگرى است كه عربزبانان ازآن غفلت كردهاند، زيرا اين واژه ريشهاى يونانى دارد. حوارى (دريونانى: اپوستولوس) بهمعناى رسول (رجوع کنید به انجيل لوقا، 24:7، 52:9) يا، بهتعبيرى دقيقتر، مُرسَل (كسى كه ديگرى او را فرستاده) است. اين واژه در عهد جديد هشتاد بار بهكار رفته است و در تمامى موارد بر اشخاصى دلالتمىكند كه تبليغ رسالت عيسى عليهالسلام بهآنها سپرده شدهاست. درپارهاى ازاين موارد، حواريون عدهاى از جماعت نخستيناند كه خود عيسى آنها را برگزيد و در زمان رسالتش همواره همراه او بودند، و گاهى نيز افرادى از نسلهاى بعدىاند كه همانند عيسى عليهالسلام حياتشان را وقف دعوت به مسيحيت كردند. درنتيجه، حوارى و، به همان اندازه، رسول فردى است كه ديگرى او را به جانشينى خود فرستاده است.

اما واژه رسول در عهد جديد كاربردى ويژهدارد در دوجا (رساله پولس رسول به افسُسيان، 5:3؛
رساله بهعبرانيان، 1:3) بهخودِ مسيح اطلاق شده است: او رسولى است كه از جانب خدا آمده و همانگونه كه خدا او را براى همه مردم فرستاده، او نيز عدهاى رسول (حوارى) را براى ديگر مردم فرستاده است تا بهجاى او عهدهدار رسالت باشند. بر اين اساس، اوريگنس گفته است كه رسول مىتواند بشر يا اِله باشد كه قدرتى بشرى يا الهى او را فرستاده است (رجوع کنید به >فرهنگ كتاب مقدس انكر<، ذيل "Apostle").

ويژگيهاى رسول، بنابر رسالههاى پولس در عهد جديد، از اين قراراست : مسيح را در زمان حياتش بر روى زمين ديده است (رجوع کنید به رساله دوم به قرنتيان، 16:5)، شاهد برانگيختن مسيح بوده است (رجوع کنید به رساله به غلاطيان، 16:1؛
رساله اول به قرنتيان، 1:9ـ5، 1:15ـ10)، و جماعتى مسيحى را در سرزمينى ايجاد كرده است (رساله اول به قرنتيان، 10:15)؛
بنابراين حواريون، به نظر پولس، رسولانى فرستاده شده و شاهدانى عينىاند كه درجاى خود اقرار كردهاند كه مسيح رسولاعظم است. آنان نخستين حلقه اتصال جماعت مؤمنان به مسيحاند. رسول ــ كه كاربرد آن منحصر در حالتى موقت بود ــ درعهد جديد معناى منصب يا مأموريتى هميشگى بهخودگرفت و اين نگاه دركاربرد دينى حاكموپايدار شد.


منابع:
(1) علاوه بر كتاب مقدّس؛
(2) ابنفارس؛
(3) ابنمنظور؛
(4) ابوقُرّه، مَيْمَر فى اكرام الايقونات، چاپ اينياس ديك، جونيه، لبنان 1986؛
(5) محمدبن احمد ازهرى، تهذيباللغة، ج 5، چاپ عبداللّه درويش، قاهره (بىتا.)؛
(6) اسماعيلبن حماد جوهرى، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربية، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره 1376، چاپ افست بيروت 1407؛
(7) خليلبن احمد، كتابالعين، چاپ مهدى مخزومى و ابراهيم سامرائى، قم 1409؛
(8) محمدبن محمد زَبيدى، تاجالعروس من جواهر القاموس، چاپ علىشيرى، بيروت 1414/ 1994؛
(9) ابراهيمبن سرى زجّاج، معانى القرآن و اعرابه، چاپ عبدالجليل عبده شلبى، قاهره 1424/2004؛
(10) عبدالرحمانبن ابىبكر سيوطى، الاتقان فى علومالقرآن، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، (قاهره 1967)، چاپ افست قم 1363ش؛
(11) همو، المُهَذّب فيما وقع فى القرآن منالمَعرب، چاپ تهامى راجى هاشمى، (محمديه، مراكش، بىتا.)؛
(12) عمارالبصرى، كتاب البرهان، و كتابالمسائل و الاجوبة، چاپ ميشل آيك، بيروت 1977؛
(13) محمدبن يعقوب فيروزآبادى، القاموسالمحيط، بيروت 1412/1991؛
(14) عبداللّهبن اسماعيل هاشمى، رسالة عبداللّه هاشمى، در رسالتان فىالحوار و الجدل بينالمسيحية والاسلام فى عهدالخليفة المأمون، چاپ جورج ترتار، استراسبورگ 1977؛


(15) The Anchor Bible dictionary, ed. David Noel Freedman, New York c1992, s.v. "Apostle" (by Hans Dieter Betz);
(16) EI2, s.v. "Hawari" (by A. J. Wensinck);
(17) Arthur Jeffery, The foreign vocabulary of Quran, Baroda 1938.

/ جورج خوّام /



3) در منابع اسلامى. در قرآن كريم، اين واژه بهصورت حواريون سه بار (رجوع کنید به آلعمران: 52؛
صف: 14؛
مائده: 111) و بهصورت حواريين دوبار (مائده: 112؛
صف: 14)ذكرشده كه در همه موارد براى اشاره به ياران خاص حضرت عيسى عليهالسلام است. در قرآن، در عباراتى مدحآميز و كوتاه و با تعابيرى تقريبآ مشابه، درباره ايمان و يارى رساندن حواريون به خدا و رسولش سخن گفته شده است و ايشان افرادى مؤمن و نمونه از حيث اجابت دعوت خدا و پيامبرش تصوير شدهاند. بنابر قرآن كريم (مائده: 111ـ115)، خدا به حواريون وحى كرد كه به او و رسولش ايمان بياورند. آنان پذيرفتند و از عيسى خواستند مائدهاى آسمانى برايشان فرو فرستد تا از آن بخورند و دلهايشان آرام يابد و به صدق گفتار او پى ببرند. خدا در پى درخواست عيسى فرمود كه آن را فرو خواهد فرستاد. در سوره آلعمران (52ـ53) آمده است كه وقتى عيسى در ميان بنىاسرائيل افرادى را طلبيد كه ياران او در راه خدا باشند، حواريون دعوت او را اجابت كردند و به پيروى از رسول خدا و ايمان به آنچه نازل كرده است، گواهى دادند. در آيه چهاردهم سوره صف ــكه ناظر بر آيه 52 سوره آلعمران است ــ از مسلمانان خواسته شده است همانطور كه حواريون در پاسخ به دعوت عيسى، خدا را يارى دادند، آنان نيز در جهاد با كافران ياران خدا باشند. از سوره صف، بهسبب اشتمال بر اين آيه، با نام «حواريون» نيز ياد شده است (رجوع کنید به صف*، سوره).

مفسران در تفسير اين آيات، بهويژه آيات سوره آلعمران، مطالب متنوعى راجع به حواريون مطرح كردهاند و درباره آنچه ميان آنان و حضرت عيسى گذشته است اطلاعاتى تفصيلى به دست دادهاند. درباره نحوه ايمان آوردن و پيوستن حواريون به عيسى در تفاسير نقلهايى متفاوت، با مضمونى مشترك، آمده است: عيسى كه پس از آشكار كردن دعوتش از شهر و ديار خود رانده و تهديد به قتل شده بود، در سرزمينهاى مختلف سير مىكرد تا اينكه به گروهى رسيد و از آنان كمك خواست؛
آنان نيز به وى ايمان آوردند و يار و همراه او شدند. اين گروه همان حواريوناند. بنابر نقل رايجتر، عيسى در مسيرش به جماعتى برخورد كه مشغول صيد ماهى بودند و از آنان خواست كه همراه او شوند تا مردم را براى زندگى ابدى صيد كنند. آنها نيز پس از آشنايى با عيسى و ايمان آوردن به او همراهش به راه افتادند (طبرى، جامع، ذيل آلعمران: 52). اما در نقلهايى ديگر به حواريون حرفههايى غير از ماهيگيرى، نظير جامهشويى و رنگرزى، نسبت داده شده و بهعلاوه آمده است كه آنان پس از ديدن كارهايى خارقالعاده و اعجازگونه از عيسى، چه با درخواست چه بدون درخواست، به او ايمان آوردند (رجوع کنید به مقاتلبن سليمان، ذيل آلعمران: 52؛
مائده: 111؛
ثعلبى؛
فخررازى، ذيل آلعمران: 52).

اختلاف دراين نقلها بهبروز اقوال متعدد مفسران درباره معناى حواريون و وجه تسميه آنان به اين نام انجاميده است. درباره سبب نامگذارى حواريون به اين نام، طوسى (ذيل آلعمران : 52) سه قول را ذكر كرده و طبرسى (ذيل آلعمران: 52) يك قول به آنها افزوده است. اين چهار قول بهطور خلاصه از اين قرار است: حواريون بهسبب سپيدى و تميزى لباسهايشان به اين نام خوانده شدند؛
آنان لباسشوى (قَصّار/ گازر) بودند و حواريون به كسانى گفته مىشد كه حرفهشان شستن و سفيدكردن لباس بود؛
حرفه آنان ماهيگيرى بود و ازاينرو به آنان حواريون گفته مىشد (در اين باره رجوع کنید به راغب اصفهانى، ذيل «حور»)؛
ايشان اصحاب خاص و برگزيده حضرت عيسى بودند و بهسبب پاكى قلبهايشان حواريون لقب گرفتند، كه با معناى لغوى تحوير، يعنى تميز و سفيد كردن لباس، ارتباط دارد. طبرسى (همانجا) اين قول را بهترين وجه دانسته است. ابنجوزى (ذيل آلعمران : 52)، با استناد به اقوال مفسران و آراى لغويان و نيز استشهاد به شعر، دو احتمال ديگر را درباره معناى حواريون مطرح كرده است: آنان گروهى از مجاهدان يا جماعتى از پادشاهان بودند (براى تفصيل بيشتر درباره وجه اخير رجوع کنید به فخررازى، همانجا). شايد بتوان آنچه را فخررازى (همانجا) به نقل از ابوبكر قفّال (متوفى 365) آورده است، وجه جمعى براى اقوال ذكر شده در نظر گرفت: احتمالا برخى از حواريون پادشاه، برخى ماهيگير و برخى ديگر لباسشوى بودهاند، اما همه آنها از آن حيث كه يار حضرت عيسى بودند و در محبت و اطاعت و خدمت او مخلصانه كوشيدند، حواريون ناميده مىشوند.

در اين باره اقوال ديگرى نيز، به نقل از لغويان و بر مبناى ريشه واژه حوارى در زبانهاى ديگر، مطرح شده (رجوع کنید به بخش نخست مقاله)، از جمله اينكه در زبان نبطى به فردى كه حرفهاش لباسشويى است «هوارى» گفته مىشود و اين واژه در زبان عربى به صورت «حوارى» درآمده است (فخررازى، همانجا).

از مباحث پردامنه درباره حواريون در تفاسير، ماجراى درخواست طعامى آسمانى از حضرت عيسى است. بنابر نقل قرآن (مائده: 112) حواريون خطاب به عيسى گفتند: «... هَلْ يَستطيعُ رَبُّك...» (آيا پروردگارت مىتواند خوانى از آسمان براى ما فرو فرستد؟). به كار رفتن چنين تعبيرى موجب پديد آمدن دستكم دو برداشت متفاوت از آيه در ميان مفسران شده است. گروهى سؤال حواريون را پرسش از توانايى يا ناتوانى خدا بر انجامدادن اين كار در نظر گرفتهاند. به نظر ايشان اين سؤال در ابتداى كار حواريون و پيش از استحكام ايمان و معرفت آنان مطرح شده است و اشاره به ايمان و تسليم حواريون در آيه 111 سوره مائده صرفآ نقل مدعاى آنان است نه تأييد و توصيف خدا از ايمان و اخلاص ايشان. گفتنى است توصيه عيسى به آنان مبنى بر رعايت تقواى الهى در رد اين درخواست و نيز گفته خود حواريون در ادامه آيات كه خوان آسمانى را براى اطمينان يافتن قلبهاشان و آگاهى از راستگويى عيسى درخواست كردهاند، از جمله شواهد عرضه شده در تأييد اين ديدگاه است. در مقابل، به نظر گروهى ديگر برداشت نخست مستلزم پذيرش آن است كه حواريون در قدرت خدا ترديد داشتهاند كه اين پذيرفتنى نيست. بر اين اساس، ايشان با استناد به معناى لغوى فعل «يستطيع» و تعبيرات رايج در زبان عرب معانى ديگرى براى عبارت پيشگفته ذكر كردهاند و نيز به همين سبب قرائت علىبن حمزه كسائى (متوفى 189؛
از قرّاء سبعه) را بر ديگر قرائات ترجيح دادهاند. كسائى «يستطيع» را به صيغه مخاطب و «ربّ» را به نصب خوانده كه به نظر آنان قرائت او صرفاً مستلزم ترديد حواريون در توانايى عيسى است، درحالىكه قرائت رايج بر ترديد آنها به توانايى خدا دلالت دارد (براى تفصيل بحث رجوع کنید به طوسى؛
زمخشرى؛
طبرسى؛
ابنجوزى؛
و بهويژه فخررازى، ذيل آيه). طوسى و طبرسى در توضيح معناى آيه تنها به نقل اقوال مختلف پرداختهاند و ترجيحى ميان آنها قائل نشدهاند. زمخشرى و فخررازى ظاهراً به ديدگاه نخست معتقدند و ابنجوزى متمايل به ديدگاه دوم است.

بنابر آيه 115 سوره مائده، عذابى سخت (نظير مسخ به ميمون و خوك به گفته برخى مفسران) در انتظار كسانى خواهد بود كه پس از نزول مائده همچنان كافر بمانند. برخى مفسران آوردهاند كه ترس از چنين عذابى موجب شد كه حواريون از خواست خود منصرف شوند. اما، چنانكه طبرى (ذيل آيه) نوشته است، اين ديدگاه صحيح نيست و مسلّمآ طعام آسمانى بر آنان نازل شد. وى (همانجا) همچنين درباره زمان و نحوه نزول مائده، نوع خوراكيهاى نازل شده و نيز جزئياتى از گفتگوهاى حواريون با عيسى در اين باره، مطالبى نقل كرده است (نيز رجوع کنید به ابنجوزى؛
فخررازى، ذيل آيه).

به نظر مىرسد ميان مفسران بر سر تعداد حواريون اختلافى نيست و جملگى، ايشان را دوازده تن برشمردهاند (براى نمونه رجوع کنید به مقاتلبن سليمان، ذيل مائده: 111؛
طبرى، جامع، ذيل نساء : 157؛
طبرسى، ذيل آلعمران: 52؛
فخررازى، ذيل صف: 14). بهعلاوه، در برخى تفاسير نامهاى آنان نيز ذكر شده است (مثلا طبرى، همانجا؛
فخررازى، ذيل آلعمران: 52).

برخى گزارشها در منابع حديثى اهلسنّت نشان مىدهد كه پيامبر اكرم صلىاللّهعليهوآله هنگام سخن گفتن با صحابه درباره مسائلى چون اعزام آنان براى تعليم مردم و نهى از اختلاف با يكديگر به شباهت حواريون عيسى با اصحاب خود توجه داده است (براى نمونه رجوع کنید به حاكم نيشابورى، ج 3، ص 74؛
هيثمى، ج 5، ص 305، ج 9، ص 52ـ53). ايشان همچنين برخى آموزهها و توصيههاى اخلاقى و حِكْمى عيسى به حواريون را براى اصحاب خود بازگفته است (رجوع کنید به حاكم نيشابورى، ج 1، ص 515؛
هيثمى، ج10، ص 186؛
متقى، ج 15، ص 807).

در متون حديثى شيعه، به مناسبتهاى گوناگون، از حواريون عيسى سخن رفته است. امام رضا عليهالسلام در پاسخ به پرسش راوى درباره وجه نامگذارى حواريون فرمود: «نزد مردم حواريون از آن جهت كه لباسشوى بودند و آلودگى لباسها را پاك مىكردند به اين نام خوانده شدند، اما نزد ما به سبب آن است كه خود را با عمل به اندرزها و ياد خدا از ناپاكيها و آلودگى گناهان پاك نگاه داشتند» (ابنبابويه، 1385ـ1386، ج 1، ص80ـ81؛
همو، 1363ش الف، ج 2، ص 79). ايشان همچنين در مناظره با عالمى مسيحى (جاثليق) عده حواريون را دوازده تن برشمرده و داناترين آنها را لوقا دانسته است (همو، 1357ش، ص 421). بهعلاوه، براساس حديثى مشهور از امام على عليهالسلام ــكه در آن ايشان از وقوع حادثه كربلا خبر داده است ــ حضرت عيسى و حواريون او هنگام گذشتن از سرزمين كربلا بر مصائب امام حسين عليهالسلام گريستند (همو، 1417، ص 695؛
همو، 1363ش ب، ج 2، ص 531ـ532).

از برخى احاديث اخلاقى و حِكْمى در منابع شيعى برمىآيد كه ائمه، بهويژه امام صادق عليهالسلام، توصيهها و آموزشهاى عيسى عليهالسلام به حواريون را در تعليم و تربيت شيعيان به كار مىگرفتند، از جمله در مسائلى چون ويژگيهاى اهل علم، انتخاب همنشين، پرداخت صدقه (رجوع کنید به كلينى، ج 1، ص 37، 39، ج 4، ص 8ـ9) و نهى از زنا و غضب و كبر (همان، ج 5، ص 542؛
ابنبابويه، 1362ش، ج 1، ص 6).

مورخان اسلامى گزارشهاى نسبتاً مفصّلى درباره حواريون بهطور كلى و گاه درباره برخى از آنها بهطور خاص ذكر كردهاند كه بخشى از آنها تكرار مطالب كتابهاى تفسير و حديث است. يعقوبى پس از برشمردن نامهاى حواريون، گزارش حواريونِ صاحب انجيل را درباره عيسى نقل كرده است (رجوع کنید به ج 1، ص 68ـ80). طبرى در ذكر اخبار عروج حضرت عيسى آورده است كه وى حواريون را گردآورد و به آنان مأموريت داد كه به شهرها بروند و مردم را به دين خدا دعوت كنند و به اين ترتيب آنان در مناطق مختلف پراكنده شدند (تاريخ، ج 1، ص 602ـ603). مسعودى ــكه از واژه تلاميذ، بهجاى حواريون، استفاده كرده است ــ در اثناى ذكر اخبار روم و ملوك آن، از عاقبت حواريونى كه به شهرهاى مختلف فرستاده شدند سخن گفته است (رجوع کنید به ج 2، ص 36ـ37؛
نيز رجوع کنید به ابناثير، ج 1، ص 325، 355ـ356). نُوَيرى در نهايةالارب، به نقل از كسائى (صاحب قصصالانبياء) كه او نيز از وَهْببن منبِّه روايت كرده، اخبارى تفصيلى درباره ماجراهايى كه ميان حواريونِ اعزامى به شهرها با مردمان آنها رخ داده، گزارش كرده است (رجوع کنید به ج 14، ص250ـ 259) كه بيشتر به داستانهاى عامهپسند شباهت دارد.

گفتنىاست، دربرخى منابع تاريخى، اعزام حواريون به شهرها با داستان قومى در قرآن كه از فرستادن سه رسول براى آنان سخن بهميان آمده (اصحابالقرية؛
رجوع کنید به يس 13: بهبعد) مرتبطشده و دو رسول نخست يوحناوپولس و رسول سوم پطرس معرفى شدهاند. با وجود اين، مورخان در تعيين نامهاى اين سه فرستاده اختلاف دارند (براى نمونه رجوع کنید به مسعودى، ج 2، ص 37؛
ابناثير، ج 1، ص 364ـ366؛
نويرى، ج 14، ص250ـ251) و همچنين مفسران براينكه اصولا اين آيات با عيسى و حواريون او ارتباط دارد متفق نيستند (براى نمونه رجوع کنید به طوسى؛
ابنكثير، ذيل يس: 13ـ17).

از ميان مؤلفان كتابهاى ملل و نحل اسلامى، ابنحزم (متوفى 456) در الفِصَل بيش از همه به موضوع حواريون عيسى توجه كرده است. وى در بخشى از اين كتاب ــكه به بررسى انتقادى عقايد مسيحيان و نشان دادن تناقضات موجود در كتاب مقدّس آنان اختصاص داردــ گزارشهاى عهد جديد درباره حواريون را ارزيابى كرده و بر اين اساس دوازده نفرى را كه در عهد جديد حواريون خوانده شدهاند (رجوع کنید به بخش پيشين مقاله)، افرادى خطاكار دانسته و به برخى از آنها به شدت تاخته است (رجوع کنید به ج 2، ص 57ـ58، 85ـ87). ابنحزم اين گروه را از حيث اعتقادى به غاليان و حلوليان در اسلام شبيه دانسته و معتقد است كه آنان نه تنها حوارى عيسى بلكه مؤمن به او هم نبودند و كافر و منكر بهحساب مىآيند. به نوشته وى نامهاى حواريون مذكور در قرآن كه خدا آنها را ستوده است، بهسبب اينكه در قرآن نيامده، بر ما پوشيده است، اما اين نكته مسلّم است كه كسانى چون پطرس، مَتّى، يوحنا، لوقا، مَرقُس و يهودا هرگز حوارى عيسى نبودهاند (ج 2، ص 89ـ91). گفتنى است در برخى نوشتههاى معاصر نيز گزارشهاى عهد جديد درباره حواريون عيسى و اخبار نقلشده از آنان با رويكردى انتقادى بررسى شده است (براى نمونه رجوع کنید به بلاغى، ج 1، ص 126ـ131؛
بسام مرتضى، ص 46ـ55).

در منابع اسلامى واژه حوارى، علاوه بر كاربرد خاص براى ياران نزديك عيسى، در معنايى عامتر استعمال شده و معناى يار و پيرو خاص پيامبر اسلام و امامان شيعه را به خود گرفته است. در كلام پيامبر اكرم حوارى براى اشاره به ياران و پيروان با وفاى هر پيامبر بهكار رفته (براى نمونهاى گويا رجوع کنید به ابنحنبل، ج 1، ص 461ـ462) و ايشان در مواردى، از اصحاب خود با تعبير حوارى ياد كرده است. در جوامع حديثى اهل سنّت آنچه بيش از همه درباره كاربرد واژه حوارى/ حواريون براى صحابه جلب توجه مىكند، حديثى نبوى است كه در بابهاى مربوط به فضائل زُبيربن عوام (صحابى مشهور) و ديگر بابها بارها و با طرق مختلف نقل شده است. براساس اين حديث، پيامبر صلىاللّه عليهوآلهوسلم در جنگ احزاب سه بار از اصحابش پرسيد كه چه كسى براى پيشقراولى سپاهاسلام و خبر آوردن از لشكريان دشمن آماده است و در هر سه بار زبير اعلام آمادگى كرد و سرانجام پيامبر فرمود: «هر پيامبرى حواريى دارد و حوارى من زبير است». اين حديث، گاهى به طور كامل و گاهى بخشى از آن، از طريق جابربن عبداللّه انصارى، على عليهالسلام و ابنعباس روايت شده است (براىنمونه رجوع کنید به بخارى، ج3،ص215، ج4،ص210؛
مسلمبن حجاج، ج 7، ص 127؛
ترمذى، ج 5، ص310؛
حاكم نيشابورى، ج 3، ص 367؛
قس نسائى، ج 5، ص 264ـ265، كه ماجرا را با اندكى اختلاف نقل كرده است). به شهادت منابع، ظاهراً شهرت اين ماجرا، دستكم در دوران صحابه و تابعين، به حدى بوده است كه «حوارى پيامبر» از القاب ويژه زبير به حساب مىآمده است (رجوع کنید به مسعودى، ج 3، ص 279ـ280؛
متقى، ج 13، ص 204ـ 206؛
نيز رجوع کنید به زبيربن عوام*). در روايات اندكى، در كنار زبير كه حوارى رسولخدا از ميانمردان است، عايشه حوارى ايشان از ميان زنان خوانده شده و نيز از طلحه و زبير، در كنار هم، به عنوان دو حوارى پيامبر اكرم ياد شده است (رجوع کنید به بقىبن مَخْلَد، ص125؛
ابنحجر عسقلانى، ج 7، ص 64؛
متقى، ج 11، ص681ـ 682).

بهعلاوه، در منابع اهل سنّت اخبار ديگرى وجود دارد كه براساس آنها حواريون پيامبر به عدد حواريون عيسى با ذكر نام معرفى شدهاند. بنابر خبرى از قَتاده، حواريون پيامبر اسلام دوازده تن و همگى از قريشاند كه نامهاى على عليهالسلام، سه خليفه نخست و طلحه و زبير در فهرست وى ديده مىشود (براى نمونه رجوع کنید به طبرى، جامع، ذيل صف: 14؛
ثعلبى، ذيل آلعمران: 52). اما بنابر نقلى ديگر در منابع تاريخى، در ماجراى پيمان عقبه، پيامبر اكرم دوازده نقيب* را منصوب كرد تا همانطور كه حواريون عيسى كفالت قومشان را به جاى او پذيرفتند، آنها نيز سرپرستى قومشان را برعهده گيرند. از اين دوازده نفر سه تن از قبيله اوس و نه تن از خزرجيان بودند كه نامهاى آنها در منابع ذكر شده است (براى نمونه رجوع کنید به ابنسعد، ج 3، ص 602 به بعد؛
طبرى، تاريخ، ج 2، ص 363؛
نيز رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذيل "Hawari").

در متون شيعيان، امامان دوازدهگانه بعد از پيامبر حواريون ايشان (به عدد حواريون عيسى) معرفى شدهاند كه در حديثى نبوى به اين نكته تصريح شده است (براى نمونه رجوع کنید به خزاز رازى، ص 68ـ69؛
ابنشهرآشوب، ج 1، ص 258ـ259). گذشته از اين، واژه حواريون گاهى براى اشاره به شيعيان، بهويژه ياران و نزديكان امامان عليهمالسلام، بهكار رفته، چنانكه در حديثى امام صادق عليهالسلام شيعيان را حواريون امامان خوانده و آنها را با حواريون عيسى مقايسه كرده است (رجوع کنید به كوفى، ص 482؛
كلينى، ج 8، ص 268). همچنين بنا بر حديثى نسبتآ طولانى از امام كاظم عليهالسلام، در روز قيامت منادى حواريون شش امام نخست شيعه را بهترتيب فرا مىخواند و ياران خاص هر امام ــكه نامهايشان در حديث آمده است ــ با نداى او برمىخيزند (رجوع کنید به كشى، ج 1، ص 39ـ45؛
الاختصاص، ص 61ـ62).


منابع:
(18) علاوه بر قرآن؛
(19) ابناثير؛
(20) ابنبابويه، الامالى، قم 1417؛
(21) همو، التوحيد، چاپ هاشم حسينىطهرانى، قم ?(1357ش)؛
(22) همو، عللالشرايع، نجف 1385ـ1386، چاپ افست قم (بىتا.)؛
(23) همو، عيون اخبارالرضا، چاپ مهدى لاجوردى، قم 1363ش الف؛
(24) همو، كتابالخصال، چاپ علىاكبر غفارى، قم 1362ش؛
(25) همو، كمالالدين و تمامالنعمة، چاپ علىاكبر غفارى، قم 1363ش ب؛
(26) ابنجوزى، زادالمسير فى علمالتفسير، چاپ محمدبن عبدالرحمان عبداللّه، بيروت 1407/1987؛
(27) ابنحجر عسقلانى، فتحالبارى: شرح صحيحالبخارى، بولاق 1300ـ1301، چاپ افست بيروت (بىتا.)؛
(28) ابنحزم، الفصل فىالملل و الاهواء و النحل، چاپ محمدابراهيم نصر و عبدالرحمان عميره، بيروت 1405/1985؛
(29) ابنحنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بيروت: دارصادر، (بىتا.)؛
(30) ابنسعد (بيروت)؛
(31) ابنشهرآشوب، مناقب آل ابىطالب، نجف 1956؛
(32) ابنكثير، تفسيرالقرآن العظيم، قاهره 1408/1988؛
(33) الاختصاص، (منسوب به) محمدبن محمدمفيد، چاپ علىاكبر غفارى، بيروت : مؤسسةالاعلمىللمطبوعات، 1402/1982؛
(34) محمدبن اسماعيل بخارى، صحيحالبخارى، (چاپ محمد ذهنىافندى)، استانبول 1401/1981، چاپ افست بيروت (بىتا.)؛
(35) بسام مرتضى، المسيح بينالقرآن و الانجيل، بيروت 1422/2002؛
(36) بقىبن مَخْلَد، ماروى فىالحوض و الكوثر، در مرويات الصحابة رضىاللّه عنهم فى الحوض و الكوثر، چاپ عبدالقادربن محمد عطا صوفى، مدينه: مكتبةالعلوم و الحكم، 1413؛
(37) محمدجواد بلاغى، الرحلةالمدرسيةو المدرسة السيارة فى نهجالهدى، بيروت 1998؛
(38) محمدبن عيسى ترمذى، سنن الترمذى، ج5، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بيروت 1403؛
(39) احمدبنمحمد ثعلبى، الكشف و البيان، المعروف تفسير الثعلبى، چاپ على عاشور، بيروت 1422/2002؛
(40) محمدبن عبداللّه حاكمنيشابورى، المستدرك على الصحيحين، و بذيلهالتلخيص للحافظالذهبى، بيروت: دارالمعرفة، (بىتا.)؛
(41) علىبن محمد خزاز رازى، كفايةالاثر فىالنص علىالائمة الاثنى عشر، چاپ عبداللطيف حسينى كوهكمرى خوئى، قم 1401؛
(42) حسينبن محمد راغب اصفهانى، المفردات فىغريب القرآن، چاپ محمد سيدكيلانى، بيروت (بىتا.)؛
(43) زمخشرى؛
(44) طبرسى؛
(45) طبرى، تاريخ (بيروت)؛
(46) همو، جامع؛
(47) طوسى؛
(48) محمدبن عمر فخررازى، التفسيرالكبير، قاهره (بىتا.)؛
(49) چاپ افست تهران (بىتا.)؛
(50) محمدبن عمر كشى، اختيار معرفة الرجال، المعروف برجال الكشى، (تلخيص) محمدبن حسن طوسى، تصحيح و تعليق محمدباقربن محمد ميرداماد، چاپ مهدى رجائى، قم 1404؛
(51) كلينى؛
(52) فراتبن ابراهيم كوفى، تفسير فراتالكوفى، چاپ محمدكاظم محمودى، تهران 1410/1990؛
(53) علىبن حسامالدين متقى، كنز العُمّال فى سنن الاقوال و الافعال، چاپ بكرى حيّانى و صفوة سقا، بيروت 1409/1989؛
(54) مسعودى، مروج (بيروت)؛
(55) مسلمبن حجاج، الجامع الصحيح، بيروت: دارالفكر، (بىتا.)؛
(56) مقاتلبن سليمان، تفسير مقاتلبن سليمان، چاپ عبداللّه محمود شحاته، (قاهره) 1979ـ1989؛
(57) احمدبن على نسائى، كتاب السننالكبرى، چاپ عبدالغفار سليمان بندارى و سيد كسروى حسن، بيروت 1411/1991؛
(58) احمدبن عبدالوهاب نويرى، نهاية الارب فى فنون الادب، قاهره ( 1923)ـ1990؛
(59) علىبن ابوبكر هيثمى، مجمعالزوائد و منبعالفوائد، بيروت 1408/1988؛
(60) يعقوبى، تاريخ؛


(61) EI2, s.v. "Hawari" (by A. J. Wensinck).

/ مهرداد عباسى /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6618
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست