حسین عونیپاشا ، سرعسكر و صدراعظم دوران سلطان عبدالعزیز عثمانى. وى در 1236 در روستاى گِلِندوست در اسپارته، در خانوادهاى فقیر، به دنیا آمد (دانشمند، ج 4، ص 245؛ میدان لاروس، ذیل مادّه). پدرش، احمدافندى اوطه، از خانواده اوطهباشیزادهها بود. حسین عونى در 1242 براى تحصیل به استانبول رفت (د.ا.د.ترك، ذیل مادّه). در 1243 وارد مدرسه حربیه (جنگ) شد (میدان لاروس، همانجا) و با درجه «قول آغاسى» (سروان ستاد) در 1264 دیپلم گرفت. در 1268 به درجه سرگردى ترفیع یافت (د.ا.د.ترك، همانجا). مدتى نیز در مدرسه حربیه، معلم «فنون و قوانین حربیه» بود تا اینكه پس از شركت در سركوب قیامهاى شبهجزیره بالكان و جنگ كریمه، ارتقاى درجه یافت و در 1270، به دستور سردار اكرم عمرپاشا، به ریاست ستاد ارتش گمارده شد (اوزون چارشیلى، ص 5؛ كارال، ج 7، ص 187).
پس از شورش كرت، وى چندى والى كرت شد و در 1285، بهجاى نامقپاشا، براى نخستین بار سرعسكر گردید (همانجاها). سلطان عبدالعزیز از هوش و توانایى و قابلیتهاى وى آگاه بود، اما از دیرباز از او نفرت داشت. عونیپاشا نیز از سلطان عبدالعزیز متنفر بود و درصدد انتقام گرفتن از او بود (اوزون چارشیلى، ص 24).
سلطان عبدالعزیز در زمان صدارت علیپاشا، تصمیم به تبعید عونیپاشا داشت اما صدراعظم، براساس مقررات تنظیمات كه اجازه هیچ مجازاتى را تا پیش از محاكمه نمیداد، با این كار موافقت نكرد. در دوران صدارت محمود ندیمپاشا*، حسین عونیپاشا در 1288 از سرعسكرى بركنار و به اسپارته تبعید شد. چند روز پیش از عزل محمود ندیمپاشا، حسین عونیپاشا عفو و نخست به والیگرى ازمیر منصوب شد و سپس، با سمت وزیر بحریه، به استانبول رفت (همان، ص 9؛ دانشمند، ج 4، ص 244ـ245). وى اندكى بعد، در زمان صدارت اسعدپاشا، براى بار دوم سرعسكر شد (اوزون چارشیلى، همانجا).
در 1290، حسین عونیپاشا، به شرط حفظ مقام سرعسكرى، صدارت را هم در دست گرفت (دانشمند، ج 4، ص 245؛ جودتپاشا، ص 218). اما در 1292 از هر دو مقام عزل شد (اعتمادالسلطنه، ج 3، ص 1962؛ اوزون چارشیلى، ص 10؛ دانشمند، همانجا) و بار دیگر والى ازمیر گردید (اوزون چارشیلى، همانجا).
وى پس از چندى، به بهانه درمان، به اروپا رفت و در لندن موافقت برخى دولتمردان انگلستان را براى خلع سلطان عبدالعزیز جلب كرد (دانشمند، ج 4، ص 248؛ اوزون چارشیلى، ص10، 43). در رجب 1292، در زمانیكه محمود ندیمپاشا به ریاست شوراى دولت رسید، حسین عونیپاشا سرعسكر شد، اما پس از مدت كوتاهى از مقامش بركنار گردید و والى بروسه شد (اوزون چارشیلى، ص 10ـ11).
در پى شورش طلاب مدارس فاتح و سلیمانیه و بایزید در 1293، محمود ندیمپاشا عزل شد. ظاهراً عونیپاشا و برخى دولتمردان، براى اهداف سیاسى خاصى، در ایجاد این شورش نقش اساسى داشتند (رجوع کنید به عبدالحمید دوم، ص 24). سپس وى براى چهارمین بار به مقام سرعسكرى رسید (اوزون چارشیلى، ص 15). بدینترتیب، او هم در میان آزادیخواهان و هم در میان طلاب، قهرمان شناخته شد (شاو، ج 2، ص 163ـ164). سپس وى و برخى دولتمردان، عبدالعزیز را از سلطنت خلع كردند و مراد را، با عنوان سلطان مراد پنجم، بر تخت نشاندند (اوزون چارشیلى، ص20ـ27، 49؛ كارال، ج 7، ص 109).
عبدالعزیز پس از خلع از سلطنت، در 1293 خودكشى كرد (اوزون چارشیلى، ص 83ـ84؛ شاو، ج 2، ص 164)، اما شایع شد كه سلطان عبدالعزیز به دستور حسین عونیپاشا به قتل رسیده است (عبدالحمید دوم، ص 26).
پس از آن چَركَسْ حسنپاشا، یكى از افسران سپاه عثمانى كه از نزدیكان سلطان عبدالعزیز بود، به خونخواهى و شاید هم بهسبب گرایشهاى خاص خود (رجوع کنید به رئیسنیا، ج 3، ص 177)، حسین عونیپاشا و وزیر امورخارجه را در اقامتگاه مدحتپاشا* به قتل رساند (كارال، ج 7، ص360؛ اوزون چارشیلى، ص 112ـ113). حكومت سبب قتل عونیپاشا را خصومت شخصى وانمود كرد (كارال، ج 7، ص 361).
حسین عونیپاشا شخصى خودساخته و منضبط بود و از همینرو از عهده وظایفى كه در جنگها به او واگذار میشد بهخوبى برمیآمد. وى در سازماندهى، نوسازى و اصلاحات سپاه عثمانى خدمات بزرگى كرد (همان، ج 7، ص 134؛ زورخر، ص160). از اقدامات او به كارگیرى جنگافزارهاى جدید در سپاه عثمانى بود كه از امریكا و انگلستان خریدارى گردید (د.ا.د. ترك، همانجا). عونیپاشا در پوشش سپاهیان نیز تغییراتى داد و ظاهر آنان را به ظاهر اروپاییها نزدیك ساخت (همانجا). نوسازى نیروى دریایى به كوشش وى انجام گرفت. تبدیل زبان آموزش از فرانسه به تركى در مدرسه طب نظامى نیز از دیگر اقدامات او بود (شاو، ج 2، ص 86).
حسین عونیپاشا با اینكه از طرفداران اصلاحات بود، با مشروطیت مخالف بود (كارال، ج 7، ص 353ـ354). او نظامیاى خشن و مخالف مجلس محورى (پارلمانتاریسم) بود (رئیسنیا، همانجا) و با امضاى پیشنویس قانون اساسى ــ كه مدحتپاشا آن را تهیه كرده بودــ مخالفت نمود (رجوع کنید به شاو، ج 2، ص 164). وى بسیار ثروتمند بود و ازاینرو، احتمال دادهاند كه رشوهخوارى میكرده است (رجوع کنید به د.ا.د.ترك، همانجا). جودتپاشا (ص 219، 221) صریحآ به این موضوع اشاره كرده است.
از حسین عونیپاشا دو ترجمه به زبان تركى برجاى مانده است: مجموعه مانِورا (مانُورْ)، و فنّ حرب: تعبیةالجیش (رجوع کنید به د.ا.د.ترك، همانجا).
منابع : (1) محمدحسنبن على اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصرى، چاپ محمداسماعیل رضوانى، تهران 1363ـ1367ش؛ (2) رحیم رئیسنیا، ایران و عثمانى در آستانه قرن بیستم، تبریز 1374ش؛ (3) عبدالحمید دوم، سلطان عثمانى، خاطرات سیاسى من، در افول اقتدار عثمانیان، ترجمه اصغر دلبریپور، تهران: مؤسسه فرهنگى هنرى ضریح، 1377ش؛
(4) Ahmed Cevdet Pasa, Maruzat, ed. Yusuf Halacoglu, Istanbul 1980; (5) Ismail Hami Danismend, Izahli Osmanli tarihi kronolojisi, Istanbul 1971-1972; (6) Enver Ziya Karal, Osmanli tarihi, vol.7, Ankara 2003; (7) Meydan Larousse: buyuk lugat ve ansiklopedi, Istanbul: Meydan Yayinevi, 1990-1991; (8) Stanford J. Shaw, History of the Ottoman empire and modern Turkey, Cambridge 1985; (9) TDVIA, s.v. "Huseyin Avni Pasa" (by Ali Ihsan Gencer); (10) Ismail Hakki Uzuncarsili, Midhat Pasa ve Yildz mahkemesi, Ankara 2000; (11) Erik Jan Zurcher, Savas , devrim ve uluslasma Turkiye tarihinde gecis donemi: 1908-1928, tr. Ergun Aydinoglu, Istanbul 2005.