باشد كه مقام ولايت كبراست و حمله آن چهار
نفر از اولياى كمّل است در امم سالفه: نوح و ابراهيم و موسى و عيسى- على نبيّنا و
آله و عليهم السلام- و چهار نفر از كمّل است در اين امّت: رسول ختمى و امير
المؤمنين و الحسن و الحسين- عليهم السلام.
و چون اين مقدمه دانسته شد، بدان كه در سوره شريفه «حمد» پس از اسم
«اللَّه» كه اشاره به ذات است، اين چهار اسم شريف كه «ربّ» و «رحمن» و «رحيم» و
«مالك» است اختصاص به ذكر داده شده، ممكن است براى اين باشد كه اين چهار اسم شريف
حامل عرش «وحدانيّت» هستند به حسب باطن؛ و مظاهر آنها چهار ملك مقرّب حق هستند كه
حامل عرش «تحقّق» هستند. پس اسم مبارك «ربّ» باطن «ميكائيل» است كه به مظهريّت
«ربّ» موكّل ارزاق و مربّى دار وجود است؛ و اسم شريف «رحمن» باطن «اسرافيل» است كه
منشى ارواح و نافخ صُور و باسط ارواح و صُوَر است؛ چنانچه بسط وجود به اسم «رحمن»
است؛ و اسم شريف «رحيم» باطن «جبرائيل» است كه موكّل بر تعليم و تكميل موجودات
است؛ و اسم شريف «مالك» باطن «عزرائيل» است كه موكّل بر قبض ارواح و صور و ارجاع
ظاهر به باطن است. پس سوره شريفه تا مالِكِ يَوْمِ
الدِّينِ مشتمل بر عرش وحدانيت و عرش تحقّق است و مشير به حوامل آن مىباشد.
پس تمام دايره وجود و تجلّيات غيب و شهود، كه قرآن شريف ترجمان آن است تا اينجاى
از اين سوره مذكور است؛ و همين معنى جمعاً در
بِسْمِ اللَّهِ كه اسم اعظم است موجود است؛ و در «باء» كه مقام سببيّت مىباشد و
«نقطه» كه سرّ سببيّت است، موجود است؛ و على- عليه السلام- سرّ ولايت و سببيّت
است، پس اوست نقطه