responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1656

موضوع: رساله‌ی حقوق امام سجاد علیه السلام(8)، حق دامن، عفت و پاکدامنی

تاريخ پخش: 25/09/1400

عناوين:

1- کنترل چشم، برای حفظ عفت و پاکدامنی

2- نگاه اسلام و مسیحیت به ازدواج و تشکیل خانواده

3- خطر افراط و تفریط در نیازهای طبیعی

4- کنارگذاردن آداب و رسوم نابجا در ازدواج

5- راه‌های حفظ پاکدامنی و دوری از گناه

6- نقش دوستان و خویشاوندان در ازدواج جوانان

7- فواید فردی و اجتماعی ازدواج

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

بحثمان درباره‌ی رساله‌ی حقوق امام زین العابدین بود، ایشان یک متن و بیانی دارد، بیش از پنجاه حق را نقل کرده، منتها این حقوقی را که در دنیا هست یک چیز است، امام سجاد آن‌ها را دارد، یک چیز اضافه هم دارد. از جمله آن حقوق اعضای بدن است، حق دست یک جلسه گفتیم، حق پا یک جلسه گفتیم، امام فرمود و اما حق دامن. آدم باید دامنش پاک باشد، آلوده به خلافکاری نشود.
«وَ أَمَّا حَقُّ فَرْجِكَ فَحِفْظُهُ مِمَّا لَا يَحِلُّ لَكَ» (تحف العقول، ص 258) حق دامن این است که دامنت آلوده به گناه نشود.

1- کنترل چشم، برای حفظ عفت و پاکدامنی

خب چه کنیم که آلوده به گناه نشود؟ می‌گوید: «وَ الِاسْتِعَانَةُ عَلَيْهِ» (تحف العقول، ص 258): می‌خواهی کمک بگیری، «بِغَضِّ الْبَصَرِ» (تحف العقول، ص 258): چشمت را ببند، به گناه که رسیدی، چشم خیره نگاه نکن، اگر چشمت را بستی، مِهرش تو دل شما نمی‌آید، فکر شما عوض نمی‌شود، کلیدش چشم است. «وَ الِاسْتِعَانَةُ عَلَيْهِ بِغَضِّ الْبَصَرِ فَإِنَّهُ مِنْ أَعْوَنِ الْأَعْوَانِ» (تحف العقول، ص 258)، قوی‌ترین عامل برای این‌که انسان آلوده به گناه دامن نشود، این است که چشم‌چران نباشد.
گاهی هم «ضَبْطُهُ إِذَا هَمَّ بِالْجُوعِ» (تحف العقول، ص 258) شکم پر هم به فکر گناه می‌اندازد. یک چند لقمه‌ای کم‌تر بخورید، گرسنگی. روزه‌ی مستحبی، هفته‌ای یک روز، دو روز، البته دوای اصلی‌اش ازدواج است، ولی حالا افرادی می‌گویند ما نمی‌توانیم ازدواج کنیم، اذیت می‌شویم، نگاه نکنیم، اذیت نمی‌شویم، چون وقتی آدم نگاه نکرد، دیگر حواسش پرت نمی‌شود و این کم خوردن مفید است. «جُوع»، امام سجاد می‌گوید یک کمی به خودت گرسنگی بده.
«وَ الظَّمَإ» (تحف العقول، ص 258) تشنگی.
«ذِكْرِ الْمَوْتِ» (تحف العقول، ص 258)، گاهی که هی حواست این طرف و آن طرف می‌رود، یاد مرگ می‌تواند انسان را از هیجان کم کند، یعنی هیجان انسان را کم کند، «ذِكْرِ الْمَوْتِ».
«وَ التَّهَدُّدِ» (تحف العقول، ص 258)، قهر خدا را، آثار گناهان را، بگوییم که گاهی وقت‌ها یک گناه به کجاها کشیده می‌شود، سرنوشت این خانواده را زیر و رو می‌کند.
«وَ بِاللَّهِ الْعِصْمَةُ وَ التَّأْيِيدُ» (تحف العقول، ص 258): از خدا باید کمک خواست، «وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِهِ» (تحف العقول، ص 258): کسی اگر خدا کمک کند، کسی نمی‌تواند از این پل رد شود. این چند سطر مال امام سجاد.
پس چی شد؟ دامن، عفت، شهوت، حقش این است که، حالا من در این زمینه می‌خواهم چند دقیقه صحبت کنم.

2- نگاه اسلام و مسیحیت به ازدواج و تشکیل خانواده

قرآن وقتی مؤمنین را تعریف می‌کند، می‌گوید یکی از علامت‌های مؤمن (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون‌) (مؤمنون /1) می‌گوید مؤمنین چه کسانی هستند؟ چند تا کار دارند، یکی‌اش این است که: (الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون‌) (مؤمنون /5): دامنشان را حفظ می‌کنند.
خب درباره‌ی شهوت دو تا برنامه هست: یکی افراط، یکی تفریط. بعضی‌ها مثل مسیحیت ازدواج را مقدس نمی‌دانند، اسلام ازدواج را عبادت می‌داند، ولی مسیحیت نه، می‌گویند رهبران مسیحیت ارزششان به این است که همسر نداشته باشند، اگر هم مسیحیت ازدواج را قبول می‌کند، می‌گوید نه که ازدواج ارزش دارد، چون اگر ازدواج نکند، به گناه می‌افتد، پس ازدواج جایز است، به قول ما طلبه‌ها می‌گویند: دفع افسد به فاسد، چون اگر آن کار را نکند، کار دیگری می‌کند که بدتر است، پس ازدواج کند، و الّا ازدواج به خودی خود پهلوی مسیحیت ارزش ندارد.
خب شهوت مثل استفاده از گاز است، گاز اگر در کپسول خودش باشد، از مسیری که طراحی شده خارج بشود، از کپسول وارد شلنگ می‌شود، وارد گاز می‌شود، هم نور می‌دهد، هم حرارت می‌دهد، غذا را می‌پذیرد، خطر هم ندارد، اما اگر شلنگ را گرفتی کشیدی، انفجار است، سوختگی است، آتش‌سوزی است، یعنی غرائز برای انسان نیاز دارد، اگر انسان از این غرائز خوب استفاده کند، فتنه‌ای ندارد، همه چیز همین‌طور است، کلید است، از این طرف بگردانی، قفل می‌شود، از این طرف بگردانی، باز می‌شود.
حضرت فرمود: «الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطا» (نهج‌البلاغه، حکمت 70).

3- خطر افراط و تفریط در نیازهای طبیعی

یک خانمی آمد پهلوی پیغمبر، پهلوی امام، گفت: من متبتلّه هستم، فرمود: می‌خواهی چه کنی که متبتلّه هستی؟ گفت: می‌خواهم ازدواج نکنم، می‌خواهم خودسازی کنم، می‌خواهم سیر و سلوک داشته باشم، می‌خواهم خط بعضی از عرفا را بروم. امام فرمود: اگر بنا بود راه قرب به خدا ازدواج نکردن بود، حضرت زهرا هم ازدواج نمی‌کرد، تو از حضرت زهرا بهتری؟ حضرت زهرا شوهر داشت، بچه داشت، این بساط‌ها چه هست هان، جمع کنید بروید.
این گاهی وقت‌ها در خیلی از چیزها همین‌طور است. در عبادت، افرادی یک مرتبه مستحبات را انجام می‌دهند، افرادی یک مرتبه واجب را هم رها می‌کنند. علاقه به یک کسی پیدا می‌کند، یک بار بدون او نمی‌توانند نان بخورند، می‌گوید با هم برویم بستنی بخوریم، با هم برویم نانوایی، با هم برویم. دل از هم نمی‌کنند، این‌قدر عاشق و معشوقی هستند، گاهی هم قهر می‌کند شش ماه یک نامه، یک تلفن به او نمی‌کند. افراط و تفریط. میانه‌روی در هر چیز یک ارزش است. خب این یک مسئله.
مسئله‌ی دیگر «مَا بُنِيَ بِنَاءٌ فِي الْإِسْلَامِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنَ التَّزْوِيج‌» (مكارم الأخلاق، ص 196): در ساختمان‌ها و بناها بهترین بناء، بنای ازدواج است. حدیث داریم ساختمان، بنایی بهتر از بنای ازدواج نیست.
حدیث دیگری داریم: «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دِينِه‌» (مكارم الأخلاق، ص 196): هر کس ازدواج کند، پنجاه درصد دینش را حفظ کرده است.
حدیث دیگری داریم که اگر کسی زود ازدواج کند، نیم نه، دو سوم دینش را حفظ کرده (دعائم الإسلام، ج ‌2، ص 190)، فرض کنید اگر دین را فرض کنیم نود درجه، اگر آدم‌های معمولی ازدواج کنند، از نود تا نصفش، می‌شود چهل و پنج تا، چهل و پنج درصد دینش را حفظ کرده، اما اگر دختر زود عروس شد، پسر زود داماد شد، دو سوم، یعنی از نود تا، شصت درجه‌اش را حفظ کرده. حالا.

4- کنارگذاردن آداب و رسوم نابجا در ازدواج

مسئله‌ی دیگر. برای ازدواج کار دولت و ملت نیست. علت این‌که ازدواج پیچ خورده، چند تا نخ به ازدواج گره خورده، این ازوداج که یک نخه بوده، شده طناب.
شرط تحصیل، تحصیل خوب است اما شرط ازدواج نیست.
شرط این‌که خب داداشم جلوی من است، اول داداشم برود بعد من بروم. یعنی نوبت، این نوبت معنا ندارد.
(وَ أَنْكِحُوا) (نور /32)، «إنکاح»، یک سری آداب و رسوم است نمی‌دانم این را صدا و سیما نقشش چی هست، مردم نقششان چی هست، دولت نقشش چی هست؟ پدر و مادرها نقششان چی هست، آداب و رسوم را باید مقداری‌اش را حذف کرد. اشکالی دارد مثلاً ساعت اول ماشین‌لباسشویی نباشد؟ شش ماه دیگر می‌خریم، یک سال دیگر می‌خریم. حالا عروس و داماد دو نفر هستند، دو تا جوان هستند، روزی یک کیلو لباس دارند فوقش، یا دو کیلو، خودشان با دست می‌توانند بشویند. ماشین لباسشویی خوب است، ولی حالا اگر نباشد، یعنی ازدواج را معطل ماشین لباسشویی کنیم؟ معطل لیسانس کنیم.
بعضی ارزش‌ها پهلوی ما خیلی ارزش شده، خیلی هم ارزش نیست. بنایی تمام شود بعد ازدواج کنیم. بنایی ممکن است نشود، تمام این‌ها مثل این است که یک کسی تشنه‌اش است، بگوییم صبر کن بنایی تمام شود، آبت بدهیم، بنایی تمام شود. داداشم خارج است، بیاید، بعد ازدواج کنیم، نمی‌دانم فلان فامیل ما مرحوم شده، هنوز سالگردش نشده، بگذار چهله‌اش بگذرد، یک سری چیزها نمی‌دانیم از کجا پیدا شد. ازدواج نمی‌کند، می‌گوید: می‌ترسم مردم بگویند چه پررو هست.
قرآن چند مرتبه می‌فرماید: «غَيْرُ مَلُومينَ» (مؤمنون/ 6 و معارج/ 30). این «غَيْرُ مَلُومينَ» آیه قرآن است، دو بار آمده در قرآن، در ذهنم، شاید هم بیش‌تر باشد، ولی دو بارش هست. «غَيْرُ مَلُومينَ» یعنی ملامتش نکن. چرا ملامتش می‌کنی؟ چرا سر به سرش می‌گذاری؟ چرا به او می‌گویی بی‌حیا؟ چرا به او می‌گویی پررو؟ چرا می‌گویی خفه شو؟ آن وقت این‌طور که گفتیم این جوان به رفیق‌هایش می‌گوید: من همسر می‌خواهم، به پدر و مادرش نمی‌گوید، یعنی غریبه‌ها پهلویش محرم می‌شوند، محرم‌ها پهلویش غریبه می‌شوند. چرا؟ به خاطر این‌که ما ملامت می‌کنیم.

5- راه‌های حفظ پاکدامنی و دوری از گناه

وظیفه‌ی جامعه چه هست؟ وظیفه‌ی جامعه این است که حالا این‌ها را آدم بنویسد، من دو تا کلمه‌اش را بنویسم.
[پای تخته] موضوع بحثمان حق دامن بود، پاکدامنی، دوری از مسائل جنسی، حق دامن.
1- راه حفظ، نگاه نکردن. نگاه که کردی، دلت می‌خواهد، حواست پرت می‌شود، بعد هی یک ذره‌ذره نقشه‌هایت دنبال هم پیش می‌آید، نگاه نکردن.
2- راه کم خوردن.
3- دوری از بعضی فیلم‌ها.
4- موانع را برطرف کردن: چه کسی مرده، چه کسی زنده شده، چه کسی عروس شده، موانع را برطرف کردن.
خب اقدام حکومت به مردم، (وَ أَنْكِحُوا) (نور /32) به نکاح دربیاورید، (الْأَيامى) (نور /32)، أیامی جمع «أیم»، یعنی بی‌همسر. هر کس بی‌همسر است، دلالی کنید، همسر برایش پیدا کنید. پیرها هم همسر می‌خواهند، قرآن می‌گوید همسر برای آرامش است، پیرها هم نیاز به آرامش دارند، یک کسی باشد که به او اختلاط کند، حرف بزند، قرآن می‌گوید ازدواج کنید برای این‌که نیاز به آرامش دارید و گفتگو با همسر آرام‌بخش است. آدمی که همسر ندارد، نظم هم ندارد، یک بار ساعت شش می‌آید خانه، یک بار ساعت ده می‌آید خانه، یک بار دو بعد از نصف شب می‌آید خانه.

6- نقش دوستان و خویشاوندان در ازدواج جوانان

یک آیه داریم در قرآن می‌فرماید: (مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَة) (نساء /85): کسانی که دلالی خوب بکنند، اجر دارند. امام فرمود: بهترین دلالی‌ها، دلالی برای ازدواج است.(وسائل الشيعة، ج‌20، ص 45) برای دختر، پسر پیدا کنیم، برای پسر، دختر پیدا کنیم.
حالا ممکن است بگویی آقای قرائتی شما خبر از جنس داری، می‌دانی یخچال چند شده؟ می‌دانی چراغ گاز چند شده؟ می‌دانی؟ خوابی؟ بیداری؟ خودت چه کردی؟ من همه‌ی اشکالاتی که هست، همه را قبول دارم، منتها با کم و زیادش، ولی من می‌گویم خیلی‌ها مانعی هم ندارند. دیروز در مسجد دانشگاه جوانی آمد پهلوی من، گفت: آقای قرائتی، من پدرم فقط یک بچه دارد، نه خواهر دارم، نه برادر، وضعش هم خوب است، یک نفر را راحت می‌تواند داماد کند، آمده می‌گوید: حالا صبر کن! چرا صبر کنم، ممکن است به گناه بیفتم؟ این پدر و مادر قیامت جواب چه خواهند داد. بگویم حدیث از خودم نیست، امام فرمود: اگر پدر و مادری بتوانند دختر و پسرشان را عروس کنند، داماد کنند، نکنند این آقازاده‌ها هر گناهی که کردند، پدر و مادر شریک در گناه است. خب یک کسی می‌افتد توی یک چاه، چاره‌ای نیست. می‌گویند یک کسی افتاد توی چاه، به او گفتند: صبر کن، بروم طناب بیاورم. این ته چاه گفت: مثلاً حالا صبر نکنم، چه کنم؟! افتاده‌ام در چاه، چاره‌ای ندارم. یک کسی شرایط، ولی یک شرایطی است که ما خودمان. آخر خواهر بزرگش هنوز هست، خب ممکن است خواهر بزرگش نخواسته باشد عروسی کند، می‌گوید: من همسر فعلاً نمی‌خواهم، حالا به حق یا ناحق، کاری به حق و باطلش ندارم. نوبتی نیست، آن که نیاز هست.
شما اگر پهلویت بخارد، نمی‌گویی که تو می‌خاری؟! صبر کن اول از بالا شروع کنیم. پیشانی را بخارانیم، بعد، آقا فعلاً اینجا می‌خارد. این فکر غلطی است. گاهی وقت‌ها یک چیزهایی را ما کج می‌فهمیم. یک لیوان‌فروش بود، لیوان‌ها را دمر گذاشته بود، در مغازه‌اش. یک نفر آمد برود، دید این لیوان‌ها را چینده روی دکّه، همه دمر دمر. یک دست مالید پشت لیوان، گفت: آقا. گفت: بله. گفت: این لیوان شما چرا در ندارد؟ بعد هم لیوان را بلند کرد، گفت: تهش هم که سوراخ است! دو تا اشکال کرد، یکی درش بسته است، یکی تهش سوراخ است. گفت: بابا لیوان را از این طرف بگیر، اشکالاتت برطرف می‌شود.
ما به چه دلیلی یک سری موانع برای خودمان درست می‌کنیم؟ حدیث داریم آن‌هایی که در ازدواج مهریه‌ی سنگین می‌گیرند، این‌ها، مهریه‌ی سنگین کینه می‌آورد، یعنی این مرد هر وقت نگاه به زنش می‌کند، می‌گوید: چه‌قدر سکه از ما گرفت؟! یعنی وقتی نگاه می‌کند، انگار به دشمنش نگاه می‌کند. یک وقت که خیلی عاشق هم هستند، می‌گوید: بله، قابل شما را ندارد، صد تا سکه، دویست تا سکه چی هست، بگو هزار تا سکه! اگر این در یک زمانی داغ است این حرف‌ها را می‌زند، بعد هر وقت نگاه بکند، می‌گوید: این خانم چه‌قدر از ما گرفت! مردم ازدواج می‌کنند خیلی از این کم‌تر!
پذیرایی می‌شود ساده باشد. خدا رحمت کند آیت الله العظمی گلپایگانی را. ما طلبه‌ی جوانی بودیم، چند سالی درس خواندیم قم، می‌خواستیم عمامه بگذاریم. به ایشان عرض کردم که می‌توانم من از سهم امام یک جشن، یک جشن می‌گیرند، جشن مختصری، دوستان را دعوت می‌کنند، یک عالم بزرگواری می‌آید عمامه می‌گذارد سرشان. گفتم: ما این جشنی که می‌خواهیم بگیریم، از سهم امام می‌توانم، اجازه بدهم؟! آقای گلپایگانی گفت: حالا ما که بدون جشن، عمامه گذاشتیم، ملا نشدیم؟! گفتیم: باشه.
پیغمبر در عروسی زهرا سلام الله علیهما هر دو، فرمود که: خرما تقسیم کنید، بعد به خانم‌ها هم گفت که: شما هم شعر بخوانید. عروس را آرایش کنید، شادی کنید، شادی سر جایش است.
شخصی داماد شد، دفعه اول که رفت پهلوی عروس، خیلی می‌خواست بگوید من حزب اللهی هستم، گفت: توحید یعنی چه، نبوت یعنی چه، معاد یعنی چه، ایدئولوژی یعنی چه، جهان‌بینی یعنی چه، عروس پا شد رفت، گفت: نفهمیدیم شب اول عروسی‌مان است یا شب اول قبرمان!
شادی سر جایش، ازدواج سر جایش. دو ماه تعطیل باشد، محرم و صفر. آیه داریم؟ نه. حدیث داریم؟ نه. حریم نگاه داریم، چشم، حریم نگه می‌داریم روز عاشورا، روز تاسوعا، محرم، اما دو ماه، شصت روز ازدواج تعطیل بشود، مبنایش چی هست؟ نه مبنای فقهی دارد، نه مبنای قرآنی، نه مبنای حدیثی، آن وقت ازدواج، یک رکعت نماز کسی که همسر دارد، مساوی است با هفتاد رکعت نماز کسی که همسر ندارد. اصلاً ازدواج در نماز اثر دارد.
همسرداری توی نماز اثر دارد، زن و شوهری که به هم نیش بزنند، نماز هیچ کدام قبول نیست، درست هست، قبول نیست. بعضی وقت‌ها کار درست است، ولی خدا قبول نمی‌کند. مثل چایی در آفتابه، چایی تو آفتابه، چایی است، هیچ کس نمی‌خورد، چایی هست، قبول نیست.
(وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‌) (نور /32)، بعد در همان آیه که می‌گوید: به نکاح دربیاورید، می‌گوید: (إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ) (نور /32)، اگر فقیر هستید، خدا قول داده که شما را بی‌نیاز کند. روایاتی با صراحت می‌گوید: ازدواج کردن رزق شما را زیاد می‌کند. (مكارم الأخلاق، ص 196) شما چند نفر در فامیلت سراغ داری، همین‌طور من که نمی‌دانم شما چند تا فامیل داری؟ یک نگاه کن به فامیلت، فامیلتان بعد از ازدواج وضعشان بهتر شده، یا قبل از ازدواج؟ و اگر هست بگو چند نفر بعد از ازدواج وضعشان بدتر شد، و چند نفر بعد از ازدواج وضعشان بهتر شد؟ بشمارید، فلانی، فلانی، فلانی، فلانی، چهل نفر بعد از ازدواج وضعشان بهتر شده، بله، ممکن هم است یک نفر بعد از ازدواج ورشکست بشود، تصادف کند، مشکلی برایش پیش بیاید، پولش، سرمایه‌اش هم از بین برود، ولی حساب کنید چند درصد، خدا قول داده: «إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ».
حدیث داریم کسی که دیگری را داماد کند، یا عروس کند، در سایه‌ی عرش خداست و قیامتش تأمین است. (وسائل الشيعة، ج‌ 20، ص: 46)
مسئله‌ی دیگر این‌که ازدواج چه فایده‌های دارد؟ به جوان اگر بگویی ازدواج چه فایده‌ای دارد، همان لذت جنسی را می‌گوید. اما اجازه بدهید یک خورده عمیق‌تر فکر کنیم.

7- فواید فردی و اجتماعی ازدواج

1- انس و آرامش.
2- حفظ عفت و مصونیت از گناه.
شما نگاه کن اکثر گناه‌ها از آدم‌های مجرد سر می‌زند یا از آدم‌های همسردار؟ فتنه‌ها، فسادها، کتک‌کاری‌ها، جنگ و بحث‌ها، حتی بعضی وقت‌ها سرقت‌ها.
3- سلامتی جسم. ازدواج در سلامتی جسم اثر دارد، چون وقتی خودش را سرکوب کرد، این اثر می‌گذارد در اعصابش، سلامتی روح.
4- بقای نسل، مال ازدواج است.
5- استقلال. دختر و پسر در خانه مستقل نیستند، تابع زندگی بابا و مامان هستند، ولی وقتی عروس و داماد شدند، رفتند سر زندگی، زندگی‌شان مستقل می‌شود، استقلال.
ازدواج‌های سطحی، پایه‌ای ندارد. در پارک، در ماشین، در قطار، در نمی‌دانم سینما، ازدواج‌ها نباید لحظه‌ای باشد.
شرط ازدواج این است که مکتبش به هم بخورد، این که می‌گویند به هم نمی‌خوریم، اخیراً وقتی ما می‌گویم ازدواج این‌ها به هم می‌خورند، به هم نمی‌خورند، یعنی هر دو لیسانس‌اند، به هم می‌خورند. نه، ممکن است هر دو لیسانس باشند، اخلاقشان به هم نخورد. این که می‌گویند «کُفو»، (وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَد) (اخلاص /4)، «کُفو» یعنی همتا، خدا همتا ندارد. این‌که می‌گویند عروس و داماد باید همتا باشند، یعنی چه؟ یعنی مثل دو تا گوش، مثل دو تا چشم به هم بخورند، طبیعتشان باید به هم بخورد، نه یعنی ماشین شما چند است؟ من تعجب کردم، در فامیل خودمان یک کسی به من گفت که: مادر دختر آمده سراغ دختر خواستگاری، می‌گوید: شما مرده‌هایتان را قبرستان عمومی دفن می‌کنید، یا اتاق ویژه برایش می‌گیرید؟! ببینید اصلاً بشریت قاطی کرده؟ هفتاد سال دیگر، هشتاد سال دیگر، اگر مردند، حالا هر جا قسمتش باشد، دفن می‌شود، شرط می‌کند اگر این‌ها تو مقبره‌ی خصوصی دارند، معلوم می‌شود این‌ها کلاسشان بالاست، اما اگر بهشت زهرا، مثلاً قبرستان در فضای عمومی هستند معلوم می‌شود که این‌ها کلاسشان پایین است. انتخاب همسر ببین چه‌قدر سقوط کرده، چه چیزی را شرط چه می‌دانیم؟!
«کُفو» یعنی اخلاق باشد. حدیث داریم که اگر کسی عاشق شکل یک دختری شد، با او ازدواج کند، خدا این‌ها را دماغشان را می‌سوزاند، چون به خاطر شکلش رفتی، خب ازدواج کردی، بعداً یک کسی پیدا می‌شود خوشگل‌تر از خانم شما، تا این را می‌بیند، می‌گوید: اِه ما این همه هم دقت کردیم، ولی این خیلی خوشگل‌تر از زن من است، می‌زند تو کله‌اش. حدیث داریم اگر کسی ثروت کسی را ببیند، ثروتش، بابایش کارخانه دارد، ورشکست می‌شود، ماشین قشنگی دارد، می‌افتد توی دره، خوشگلی‌اش هم با یک تب تمام می‌شود. ازدواج که می‌کنید، برای خاطری که اخلاقش خوب باشد. (ر. ک به: الكافي، چاپ الإسلامية، ج ‌5، ص 333)
حتی داریم یک کسی آمد خدمت حضرت گفت: یک دختری هست که خیلی من دوستش دارم، ولی اخلاقش بد است، فرمود: با او ازدواج نکن، زندگی براساس اخلاق است.
اصالت خانوادگی
در ازدواج می‌گویند ببین خانواده چی هست. حدیث داریم دختر زیبایی که خانواده‌اش خوب نیست، مَثَلَش مثل گل قشنگی است که ریشه‌اش در پِهِن است، گل قشنگ است، اما ریشه‌اش توی پهن است، (الكافي، چاپ الإسلامية، ج ‌5، ص 332) پدرش چه کسی است؟ مادرش چه کسی است؟ چه لقمه‌ای خورده؟ کجا تربیت شده؟ کدام مدرسه رفته؟
تحصیلات هم بی‌نقش نیست، اما همه نقش را تحصیلات ندارد. آمار طلاق را بروید بررسی کنیم، بسیاری از طلاق‌ها مال آدم‌های تحصیل‌کرده هست. القاب بزرگی هم دارد، حجت الإسلام است، ولی با خانمش توافق ندارد، دکتر است، آیت الله است، مهندس است، پروفسور است، استاد دانشگاه است. نقش اصلی با سواد نیست، نقش اصلی با ایمان است، (لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ) (بقره /221)، در انتخاب همسر، کنیز مؤمن بهتر از زن آزادی است که ایمان نداشته باشد، برده، ارزشش بیش‌تر از انسانی است که برده نیست، ولی اخلاق نداشته باشد.
تناسب سنی هم لازم هست، ولی خیلی هم لازم نیست. عروس و داماد باید همدیگر را که دیدند، بپسندند همدیگر را، حالا او دو سال بیش‌تر است، او شش ماه کم‌تر است، او سه سال بیش‌تر است، ما خود بنده‌ای که اینجا نشستم سراغ دارم آدم‌هایی را که فاصله‌ی سنی عروس و داماد بالای پانزده سال و بیست سال هست، ولی زندگی‌شان ماه است، از بس این‌ها با هم رفیق هستند، آدم‌ هم سراغ دارم سن‌هایشان به هم می‌خورد ولی خودشان مثل، همه‌اش به هم می‌پرند، یا فکرشان، یا بیانشان، یا دست و پایشان، گاه دست بلند می‌کنند روی همدیگر.
قرآن راجع به شرط سنی یک آیه دارد می‌فرماید که: اگر پدر یا مادر، یا یکی‌شان پهلوی تو پیر شد، آیه قرآن بخوانم: (إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما) (إسراء /23): اگر پدر و مادر هر دویشان پیر شدند، یا یکی‌شان پیر شد، این که می‌گوید یکی پیر شد، یعنی چه؟ یعنی اختلاف سنی هست، وگرنه قرآن لغو بود، می‌گفت: اگر هر دو با هم پیر شدند، این که قرآن می‌گوید اگر پدر و مادر هر دو پیر شدند، یا یکی‌شان پیر شد، این «یا یکی» یعنی چه؟ یعنی ممکن است تفاوت سنی باشد، ولی مهم این است که شما دوستش داری، ولو سه سال بزرگ‌تر است، دوستش داشتی، آن که نگه می‌دارد، علاقه‌ی قلبی است، البته دختر سنش کم‌تر باشد، امتیاز است، اما اصل در زندگی نیست.

«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- اولین توصیه امام سجاد علیه‌السلام برای حفظ عفت و پاکدامنی چیست؟

1) کنترل چشم
2) کنترل شکم
3) یادکردن از مرگ

2- امام علی علیه‌السلام، چه کسانی را جاهل می‌خواند؟

1) اهل افراط
2) اهل تفریط
3) هر دو مورد
3- مهم‌ترین شرط اسلام برای ازدواج چیست؟
1) تناسب سنّ طرفین
2) تناسب تحصیلات طرفین
3) تناسب ایمان و اخلاق طرفین

4- آیه 85 سوره نساء به چه امری اشاره دارد؟

1) ازدواج جوانان
2) وساطت برای ازدواج
3) فرزندآوری

5- آیه 221 سوره بقره، به کدام یک از ارزشهای دینی ازدواج اشاره دارد؟

1) ایمان
2) اخلاق
3) اصالت خانوادگی

پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
گزینه صحیح سوالات هفته قبل، در هر سوال مشخص گردیده است.
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1656
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست