responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1407
1- آخرين كلام امام صادق(عليه‌السلام)
2- تحقير و استخفاف ديگران، شيوه‌اي فرعوني
3- نمونه‌هاي استخفاف نماز در قرآن
4- نياز انسان به نماز و رابطه با خداوند
5- دقت در قرائت آيات و اذكار نماز
6- توجه به حضور قلب در نماز
7- اقامه نماز در اول وقت و بهترين مكان
8- خاطره‌اي از مرحوم شهيد رجايي
9- توجه به نماز در مسافرت‌هاي زميني و هوايي

موضوع: خطر استخفاف و سبك شمردن نماز

تاريخ پخش: 16/08/87

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

برادران و خواهران جمعي هستند كه برندگان كتاب‌خواني در موضوع نماز شدند. از چند هزار نفري كه موفق شدند كتابي را خواندند و در امتحانشان نمره‌ي بالاتري، بالاترين نمره را آوردند، در بالاترين نمره‌ها قرعه‌كشي شده‌، در جمعشان بنا شد جوايزي داده شود. حالا ما مي‌خواهيم يك جوايزي هم به مردم ايران بدهيم. كل اينهايي كه پاي تلويزيون هستند، يك جايزه‌اي به اينها داده باشيم، منتهي جايزه‌ي معنوي! 5 جلد كتاب به نام «آخرين گفتارها» نوشته شده است. يعني فلان دانشمند لحظه‌ي مردن، چه گفت و از دنيا رفت؟ كلمات آخر. چند تا از آن را شما ايراني‌ها بلد هستيد. مثلاً آخرين كلام امام حسين چه بود؟ آنوقتي كه از روي اسب در گودي قتلگاه افتاد. كه بعد از لحظاتي سر مقدس بريده شد. آن آخرين كلام چه بود؟ غيرت، ناموس، ديد دشمن دارند به خيمه‌ها حمله مي‌كنند، از داخل گودال فرياد شد. فرمود: شما با من سر و كارتان هست. به زن و بچه‌ي من چه كار داريد؟ شما اگر دين هم نداريد، مرد باشيد. انسان كه هستيد. به ناموس من چه كار داريد؟ يعني دفاع از حريم، دفاع از ناموس، نهي از منكر!

1- آخرين كلام امام صادق(عليه‌السلام)

آخرين كلام اميرالمومنين وقتي ضربت خورد، نصف را من مي‌گويم. نصف را شما بگوييد. فرمود: «فزت و رب الكعبه» به خداي كعبه رستگار شدم. حالا آخرين كلام امام جعفر صادق (ع) چه بود كه شهادتش را پشت سر گذاشتيم، آخرين كلامش اين بود. در آستانه‌ي شهادت، فرمود: فاميل‌ها را سريع دعوت كنيد هركس هست بگوييد بيايد. همه جمع شدند، چشمشان را باز كرد، فرمود: اگر كسي نماز را سبك شمارد، ما شفاعت نمي‌كنيم.

من فكر كردم اين سبكي را يك خرده باز كنم. 20 نخ آن را من پيدا كردم كه بعضي‌ها به يك نحو نماز را سبك مي‌شمارند. پس تحليل و تفسيري بر آخرين كلام امام صادق (ع). موضوع بحثمان اين است. مربوط به نماز است. مورد نياز همه‌ي مردم است. بعضي متأسفانه ممكن است، گرفتار اين بيماري شده باشند و هم مناسبت‌هاي مختلفي دارد.

موضوع: تفسير آخرين كلام امام صادق (ع). كلام چه بود؟ «لَا يَنَالُ» يعني نايل نمي‌شود، نمي‌رسد، «شَفَاعَتَنَا» شفاعت ما نمي‌رسد، «مَنِ اسْتَخَفَّ»، «مَنِ اسْتَخَفَّ» كسي كه خفيف كند، «مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ» (الكافي/ج3/ص270) اصولاً «اسْتَخَفَّ» يعني خفيف، خفيف يعني سبك مي‌شمارد. هيچ چيز را نبايد سبك شمرد.

2- تحقير و استخفاف ديگران، شيوه‌اي فرعوني

اصلاً سبك كردن كار فرعون است. فرعون، قرآن مي‌گويد: («فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوه‏») (زخرف/54) يعني فرعون افراد را سبك مي‌شمارد. هستند در جامعه افرادي كه فلاني هركس را اسم مي‌برد يك عيب روي او مي‌گذارد. فلان بلنده، كوتاهه، كچله، كورِ، كجه، اصلاً به هركس بخواهد هرچه مي‌خواهد مي‌گويد. «مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِناً» (الكافي/ج2/ص351) حديث داريم اگر كسي يك مومني را حقير، تحقير كند، احمق گفتن، نفهم گفتن، اين كلماتي كه كسي را سبك شمارد. كسي اگر مومني را سبك شمارد چنين و چنان! مومن عزيز است.

اسم‌ها را ناقص بردن، زري، فاطي! اوهوي! خوب اين آدم است. حديث داريم كه پيغمبر بچه‌ها را هم با لقب بزرگ صدا مي‌زد. مي‌گفت: مثلاً آقاي فلان! با كنيه مي‌برد كه مثلاً ما هم به زبان فارسي بگوييم: آقاي فلان! حسن آقا! ما فكر كنيم مثلاً بچه ‌را هم بايد بگوييم: حسن! حالا اگر مرد شد و بزرگ شد، مي‌گوييم: حسن آقا! نه از بچه‌ي كوچولو بگو: حسن آقا! لازم نيست عروس شود بگويي: فاطمه خانم! همان دوسالش هم هست بگو: فاطمه خانم! اسم افراد را بزرگ شماريم.

نعمت‌هاي خدا را بايد بزرگ شماريم. اين سفره قابل شما را ندارد. چرا قابل شما را ندارد؟ اين نان، نان خالي، نان خالي قابل… نان خالي را چرا مي‌گويي: قابل ندارد؟

يكي از مسئولين مهم مملكتي مي‌گفت: من دقت كردم، در ناني كه مي‌خوريم 268 گروه كار كردند. ما دو تا را مي‌فهميم. كشاورز گندم كاشت. آسيابان آرد كرد. نانوا پخت. ما سه گروه را مي‌شناسيم. اما يك خرده دقت كنيم. عميق كه شويم مي‌بينيم نه اين خيلي ريشه دارد. ما مي‌گوييم: فندق را با دندان نشكن. همين! تو همين فندقي كه با دندان مي‌شكني وابسته به خارج مي‌شوي. فشاري كه به دندان مي‌آيد و ترك برمي‌دارد و بعد چيزي بين دندان برود، بعد سياه مي‌شود. بعد آن سياهي را بدهيد دندان‌ پزشكي مي‌تراشد، آن موادي كه آن چاله را پر مي‌كند بايد از خارج بياوريم. يعني امروز فندق مي‌شكني، 9 سال ديگر بايد ارز ما بيرون برود، براي خريد آن موادي كه آن دندان را پر مي‌كند. يك خرده اگر… مي‌گفت: 268 گروه روي اين نان كار مي‌كنند. شما حق نداري سر سفره به مهمان بگويي: قابل شما را ندارد. بگو: مشرف فرموديد. خوش آمديد. قدم روي چشم، زحمت كشيديد. خودت را تحقير نكن. كسي حق ندارد خودش را تحقير كند. تحقير بد است. نه نعمت خدا را، نه بچه‌را… گروهي رد مي‌شدند. سگي بود. هركسي يك عيبي روي سگ مي‌گذاشت. اَه چه سگ مرده‌اي! اَه چه سگ سياهي! اَه چه سگ بد بويي! همه‌ي اينها كه با حضرت بودند يك عيبي از اين سگ گفتند. حضرت عيسي طبق آن نقل فرمود كه: چه دندان‌هاي سفيدي دارد! يعني فقط منفي‌اش را نگو: خوب مثبتش را هم بگو.

يكي از اولياي خدا مي‌رفت. يك كرم ريزي را ديد مثلاً اندازه‌ي نوك سوزن! خيلي ريز بود. خيلي خيلي! يك خرده نگاه كرد گفت: خدايا! اين را براي چه خلق كردي؟ تحقيرش كرد. گفت: اين چه خاصيتي دارد؟ مثلاً نبود چه مي‌شد؟ خطاب آمد دفعه‌ي اولت است اين را پرسيدي. اين كرم تا به حال ده بار از من پرسيده است: من تو را براي چه خلق كردم؟ دفعه‌ي اولت است اين را مي‌گويي. اين ده بار از من پرسيده است من تو را براي چه خلق كردم؟ آخر افرادي خود محور هستند. مي‌گويد: ملاك من هستم. در همه‌ي كارها! مي‌گويد: اين تندرو است. اين كندرو است. فكر مي‌كند خودش ميزان است. هركس از او جلو بيافتد لابد تندرو است. هركس از او عقب بيافتد لابد كندرو است. يعني خودمان را ملاك مي‌دانيم.

3- نمونه‌هاي استخفاف نماز در قرآن

حالا راجع به استخفاف، آيا قرآن راجع به استخفاف نماز آيه‌اي دارد يا نه؟ قرآن كلمه‌ي («استخف» )ندارد، ولي مشابه آن را دارد. مي‌گويد: («أَضاعُوا» )يعني نماز را ضايع مي‌كنند. («أَضاعُوا الصَّلاة» )(مريم/59)، («أَضاعُوا» )داريم. يعني نماز را ضايع مي‌كنند. اين را در قرآن داريم. عمل استخفاف هم در قرآن هست. پيغمبر داشت خطبه مي‌خواند، يك بازار روز هست، مثلاً چهارشنبه بازار، سه‌شنبه بازار، در زمان ما، يك گروهي كارواني آمد جنس بفروشد. تا صداي طبل را ديدند كه جنس فروش‌ها وارد شدند، همينطور كه پيغمبر سخنراني مي‌كرد، همه بلند شدند رفتند جنس بخرند. آوردند آقا تخم مرغ كوپني! («وَ تَرَكُوكَ قائِما») آيه آخر سوره‌ي جمعه («وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً … وَ تَرَكُوكَ قائِما») (جمعه/11) آيه‌ي قرآن است. يعني همينكه طبلي براي فروش به صدا درآمد، همه بلند شدند رفتند («تَرَكُوكَ» )يعني تو را ترك كردند. رها كردند و در تاريخ داريم 12 نفر پاي سخنراني پيغمبر نشستند. چقدر مردم ما از مردم زمان پيغمبر بهتر هستند. يعني الآن اگر هرچه هم جنس ارزان شود و يك چيز مفت هم بدهند، در نماز جمعه‌ها، بگويند: آقا اصلاً مفت است. مفتِ مفت! اينطور نيست كه الآن امام جمعه را تنها بگذارند، 12 نفر بنشينند. ممكن است يك جمعي بروند. اما ديگر به اين خفت هم نمي‌كنند. تخفيف!

در قرآن («عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ») (ماعون/5) داريم. در دو جاي قرآن فرمود: اينها وقتي نماز مي‌خوانند، در حال كسالت نماز مي خوانند. يعني نمازشان با نشاط نيست. كلمه‌ي («كُسالى‏») (نساء/142) در قرآن آمده است. يعني در حال كسالت!

روايت داريم كه يك كسي سجده مي‌كرد، حضرت فرمود: «نَقَرَ كَنَقْرِ الْغُرَاب‏» (كافي/ج3/ص/268) مثل كلاغ به زمين نوك زد. مثل كلاغ به زمين نوك زد. پس در قرآن هم اين ريشه دارد. («اسْتَخَفَّ» )اصولاً يك چيزي برايتان بگويم، شيرين است. امامان ما مي‌فرمودند، به خصوص امام رضا، يادم هست. حديث از امام رضا است. باقي امام‌ها را هم ديدم. كه فرمودند: هرچه ما مي‌گوييم، به ما بگو: اين حرف تو از كجاي قرآن است؟ تا ما بگوييم آنچه حديث از ما نقل شده است، ريشه‌اش در قرآن است. اين حديث («لَا يَنَالُ» )يعني نايل نمي‌شود. يعني نمي‌رسد، شفاعت ما به كسي كه نماز را سبك شمارد. حالا آن كسي كه نماز نمي‌خواند كه ديگر هيچ! ديگر ما حرف او را نمي‌زنيم. ان كسي كه نماز مي‌خواند ولي نماز را سبك مي‌شمارد. ما شفاعت او را نمي‌كنيم. حالا اين بيست آيه كه من نوشتم انشاء‌الله هركدام را يك دقيقه بگويم.

انواع استخفاف: 1- چقدر خوب است كه اين تابلو شود و در مسجدها زده شود. در مدارس زده شود. در امور تربيتي، افرادي كه اهل قلم هستند، اگر شاعر هستند، اگر طراح هستند بنشينند اينها را به يك نوعي رويش كار كرد.

انواع استخفاف: استخفاف يعني سبك شمردن. فارسي‌اش كنيم كه روان‌تر شود.

4- نياز انسان به نماز و رابطه با خداوند

1-  چانه زني در اصل نماز؛ اين يك مورد. چانه مي‌زد. مي‌گوييم: نماز بخوان، مي‌گويد: مگر خدا به نماز ما نياز دارد؟ خدا به تو نياز دارد؟ خلق خدا هم به تو نياز ندارد. مثلاً اكسيژن چه نيازي به تو دارد؟ تو به اكسيژن نياز داري. ماهي چه نيازي به تو دارد؟ همه‌ي مردم كره‌ي زمين بميرند، ماهي زنده است. ذره‌اي در زندگي ماهي اثر نمي‌كند. ما به ماهي نياز داريم، ماهي به ما نياز ندارد. ما به جنگل نياز داريم، جنگل به ما نياز ندارد. ما به خورشيد نياز داريم. خورشيد به ما نياز ندارد. خدا به تو نياز دارد؟ خلق خدا هم به تو نياز ندارد! تا چه رسد به خدا!

چرا عربي بخوانيم؟ بابا، اسلام خواسته مسلمان‌ها در بيست كلمه مشترك باشند. مثل اينكه الآن دنيا پذيرفته و كار خوبي هم هست كه تمام خلبان ها در هر جاي كره‌ي زمين بخواهند با هر فرودگاهي صحبت كنند، بايد به زبان انگليسي صحبت كنند. يك زبان واحد در خلبان‌ها. يك زبان داريم كار قشنگي است.

چرا رو به قبله نماز مي‌خوانيم؟ آخر قبله رمز استقلال ما است. چون يهودي‌ها اين طرف هستند. اگر ما اين طرف بايستيم، جزء حزب يهودي‌ها هستيم. مسيحي‌ها اينطرف هستند. اگر ما اينطرف بايستيم جزء حزب مسيحي‌ها هستيم. قرآن مي‌گويد: گفتم: قبله‌ي شما مستقل باشد، («لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ») (بقره/150) تا ناس بر شما حجتي نداشته باشند. تا يهودي‌ها نگويند: رو به قبله‌ي ما هستي. مسيحي‌ها نگويند: دنباله‌رو ما هستي. يك قبله‌اي دادم مستقل باشيد. اين دو طرف نباشد. يا اينطرف، يا آنطرف، اينطرف خاطرات زيادتري دارد. قداست بيشتري دارد به خاطر ابراهيم و اسماعيل و كعبه و هاجر و چه و چه! گاهي سبك مي‌شمارند در اينكه در نماز چانه مي‌زنند.          ن ؟آن                                 

5- دقت در قرائت آيات و اذكار نماز

2- بعضي‌ها در قرائت نماز، سبك در قرائت. قرائت ناجور! نمازش را غلط مي‌خواند. مي‌گويد: «الحمد رالله رب العالمين» مي‌گوييم: «الحمدلله» مي‌گويد: «رالله»! مي‌گويد: «السلام اَليك» بابا «عليك» با عين است، بايد بگويي: «السلام عليك» «السلام علينا» مي‌گويد: «اللهم سل» «صل» با سين است. «اللهم سل» يعني خدايا بكشش. «صل» با صاد است. يعني خدايا درود بفرست. شما وقتي مي‌گويي: «اللهم صل علي محمد و آل محمد» يعني خدايا بر پيغمبر درود فرست. اگر درود است بايد بگويي: «اللهم صل» ببينيد، «س، ص،س،ص،س،ص» «اللهم صل، صل صل» مي‌گويد: «اللهم سل» نمازش غلط است. («قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ») (اخلاص/1) بابا «احد» ح جيمي است. ح جيمي را بايد محكم گفت. مثل اينكه دست آدم يخ مي‌كند، مي‌گويد: ها! ها! ها! («قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» «الرَّحْمَنِ الرَّحِيم» )ح جيمي را سفت بگوييد. («صراط، صل، صمد، صالحين») صادها را قشنگ بگوييد. كاري ندارد يك آدم تحصيل كرده، الآن كشور ما به لطف خدا اول انقلاب ما 50 درصد بيسواد داشتتيم. الآن ميانگين ده، دوازده درصد بيسواد داريم. يعني در ايران بيسوادي نيست. ما داريم نهضت سوادآموزي را جمع مي‌كنيم. يعني بعضي‌ استان‌ها تا دو سال ديگر درش بسته مي‌شود. بعضي استان‌ها سه سال، بعضي استان‌ها كه حالا يك خرده بيسواد دارد چهار سال ديگر. چون سي سال در خانه را زديم، گفتيم: مفت بيا، به تو چيز ياد بدهيم نيامد. آن كسي كه سي سال نيامده ديگر التماس دعا. درخت گردو را تكانش مي‌دهند، وقتي نوك درخت دو تا گردو آن بالا است هرچه هم تكانش مي‌دهي نمي‌ريزد. باغبان مي‌گويد: آقا التماس دعا! در باغ را ديگر ببنديد. به خاطر دو تا ميوه اين همه آب و برق و آبياري، اين همه دنگ و فنگ، يعني براي نيم كيلو آرد ديگر نانوايي باز نمي‌كنند. براي نيم كيلو آرد نانوايي باز نمي‌كنند. ديگر براي چند درصد بيسواد نبايد نهضت سواد آموزي باشد. نهضت سواد آموزي جمع مي‌شود. مردم ما با سواد هستند. آدم با سواد هم روي ساعت ده دقيقه مي‌تواند نمازش را درست كند. مستحبات را كه مي‌توانيم نگوييم. «بحول لله» را نمي‌گوييم. «سمع الله» را نمي‌گوييم. واجبات نماز ده بيست تا كلمه است. ده بيست كلمه را، دو تا از آن را هم همه‌ي ايراني‌ها درست مي‌گويند: الله اكبر را همه‌ي ايراني‌ها درست مي‌گويند. («مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ») (فاتحه/4) را هم ايراني‌ها درست مي‌گويند. آن ده، پانزده كلمه سه چهارتايش (ح) جيمي دارد. سه، چهارتايش «صاد» دارد. دو تايش «غين» دارد. يك خرده دقت كنيم نمازمان درست مي‌شود. پس يكي سبك شمردن است.

6- توجه به حضور قلب در نماز

3- مسئله‌ي سوم حواسمان پرت است. حضور قلب نداريم. اين هم سبك شمردن است. يعني با هر كس و ناكسي حرف مي‌زنيم حواسمان جمع است، تا با خدا حرف مي‌زنيم حواسمان پرت مي‌شود. اين هم تحقير است. اصلاً اگر كسي با شما صحبت كند بفهمي دلش با شما نيست همينطور زبانش، دلش جاي ديگر است، مي‌گويي: آقا ببخشيد، شما دلت جاي ديگر است، بلند شو برو. شما اگر پزشك بروي. ببينيد پزشك يك ميزان، درجه در دهان شما گذاشته است، دارد با خانمش حرف مي‌زند. با او حرف مي‌زند. همينطور درجه در حلق شما هست و دارد… اصلاً شما ديگر پهلوي دكتر مي‌روي؟ مي‌گويي: بابا اين من را سر كار گذاشته است. درجه را در دهان من گذاشته دارد با اين و آن حرف مي‌زند. ما هم مي‌گوييم: الله اكبر!دل همه جا مي‌رود. عدم حضور قلب! حديث داريم از نماز آن مقداري قبول مي‌شود كه حواست جمع است. شما از ميوه آن مقداري مي‌خوري كه پوسيده نيست. قسمت‌هايي كه پوسيده است نمي‌خوري. ولذا افرادي 5 دقيقه نماز مي‌خوانند، ده ثانيه‌اش قبول مي‌شود. مي‌گويد: آقا 5 دقيقه! مي‌گويد: بله، آخر دو كيلو گلابي دادم. بله! يك كيلو و نيمش پوسيده بود. من آن مقداري كه سالم است برمي‌دارم. از نماز حديث داريم قسمت‌هايي كه حضور قلب دارد. حالا اگر كسي حواسش پرت است، مي‌گويد: پس حداقل نافله بخوان، جبران شود. اگر كسي هم حواسش پرت باشد و هم حال نافله و مستحبي ندارد، مي‌گويد: لا اقل مهر كربلا هم داشته باش. سجده با مهر كربلا رمز قبولي است.

7- اقامه نماز در اول وقت و بهترين مكان

4- سبك در زمان. در زمان سبك مي‌شمارد. نماز را آخر وقت مي‌گذارد. حديث داريم امام نماز صبح را كه مي‌خواند، آنقدر دعا مي‌خواند تا آفتاب بزند. يك نفر گفت: من هم همينطور هستم. بعد از نماز صبح آنقدر دعا مي‌خوانم تا آفتاب بزند. منتهي نيم دقيقه به آفتاب نمازم تمام مي‌شود. تا مي‌گويم: «اللهم، اللهم اغفر» آفتاب زد. پس من هم بعد از نماز صبح دعايم طول مي‌كشد تا آفتاب بزند.

يك كسي محله‌ي اشراف رفته بود. خانه خريده بود در خانه‌ي سنگين و سلطنتي، يعني حالا سلطنتي خانه‌ي خوبي است. گفتند: حاج آقا! آخر اين خانه اشرافي است. در اين محله‌ي اشراف! گفت: حديث داريم از هر طرف 40 خانه همسايه است. يعني از اين طرف تا 40 خانه همسايه است. مقدار همسايه تا 40 تا آنطرف تر است. 40 تا خانه، 40 تا، 40 تا، 40 تا!و اگر كسي بخوابد و همسايه‌اش گرسنه باشد، جهنم مي‌رود. من هم گفتم: من يك خانه در جايي بخرم كه مطمئن شوم، تا صد تا خانه شكم‌هايشان سير است. چون حال جهنم رفتن ندارم. امان از توجيه! امان از توجيه كه كسي زمين و آسمان را به هم مي‌دوزد. زمان اول وقت نماز بخوانيم. به ما گفتند: بهترين چيزها را خرج نماز كن. مثلاً گفتند: نماز مي‌خواني بلندترين نقطه‌ي بدنت كجا است؟ اينجا، اينجا را روي خاك بگذار. نگفتند: نماز مي‌خواني آرنجت را به خاك بمال. يا زانويت را به خاك بمال. اينجا، بلندترين نقطه‌ي بدن!

بهترين لباس را بپوش. بهترين عطر را بزن. زن هرچه طلا دارد به خودش آويزان كند. طلا ندارند نقره! يعني بهترين لباس را، زن وقتي مي‌رود سر سجاده انگار در حجله مي‌رود. انگار دارد عروس مي‌شود. چرا دختر بچه‌ها مي‌گويند: مامان عروسي برويم؟ نمي‌گويد: مامان مسجد برويم؟ براي اينكه اين دختر بچه مي‌داند در عروسي همه سوپر دولوكس هستند، مي‌گويد: آنجا برويم. اگر در مسجد مي‌روند، به اين آيه عمل كنيم. قرآن مي‌گويد: در مسجد كه مي‌رويد قشنگ برويد. («خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ») (اعراف/31) آيه‌ي قرآن است. مسجد مي‌رويد با بهترين زينت برويد. آنوقت بچه‌ها مي‌گويند: بابا! مسجد برويم. سبك كردن در اين زمان، راجع به زمان خاطراتي دارم برايتان بگويم.

ساعت‌هاي آخر عمر امام (رض) بود. گاهي از حال مي‌رفت. گاهي چشم‌هايش را باز مي‌كرد نگاه مي‌كرد. باز خوابش مي‌برد. خوب، عمل جراحي، سرم، سن بالا، چشمش را باز كرد، گفت: آقاي انصاري! اگر اول وقت شد من خواب بودم بيدارم كن. گفتم: چشم! اين را گفت و باز هم از حال رفت.

صداي اذان بلند شد. آقاي انصاري گفت: رفتم ديدم امام، دلم نيامد صدايش بزنم. هرچه به خودم گفتم: صدا بزنم، ديدم ناراحت هستم. بعد از ده دقيقه امام چشم‌هايش را باز كرد. گفت: ظهر شد؟ گفتم: بله آقا ظهر شد. فرمود: چه وقت؟ گفتم: آقا ده دقيقه قبل! فرمود: چرا صدايم نزدي؟ گفتم: آخر ده دقيقه كه طوري نيست. آقا زاده را صدا زد گفت: احمد بيا! احمد آقا چرا من در روز آخر عمرم بايد نمازم تأخير بيفتد؟ كسي كه در عمرش مواظب بوده نمازش را اول وقت بخواند، روز آخر ده دقيقه… بگو: آن كسي كه به آمريكا مي‌گويد: آمريكا هيچ غلطي نمي‌تواند بكند، دستش را در دست خدا گذاشته تا اينقدر جگر پيدا كرده است. ما كه از سوسك مي‌ترسيم. از يك تشر مي‌ترسيم. از يك بوق مي‌ترسيم. اين به خاطر اين است كه دستمان در دست خدا نيست. بچه‌هايي كه دستشان در دست پدرشان است، اگر ديد يك آدم لاتي نگاهش مي‌كند، مي‌گويد: هان… دستم در دست بابا است. كسي كه دستش را در دست خدا گذاشت زور برمي‌دارد.

در وقت نماز عايشه مي‌گويد: حضرت رسول (صلوات حضار) با ما صحبت مي‌كرد، تا صداي اذان را مي‌شنيد انگار ما زن او نيستيم. امام رضا داشت مي‌نوشت. تا صداي اذان بلندش شد، قلم را گذاشت. گفتند: آقا تمامش كن. فرمود: نه! حاج احمد آقا مي‌گفت: روز فرار شاه، مهمترين روز تاريخ بود. صدها خبرنگار نوفل لوشاتو جمع شدند، امام روي چهارپايه رفت. بسم الله الرحمن الرحيم. خوب مهم‌ترين روز تاريخ براي ايران است. صحبت‌هاي امام هم مستقيم با كره‌ي زمين مخابره مي‌شد. تقريباً با همه‌ي كشورها. چند دقيقه كه امام صحبت كرد، يك مرتبه گفت: احمد! گفتم: بله آقا! گفت: ظهر شده است؟ فرمود: الآن وقت ظهر است. تا گفتم: الآن وقت ظهر است، اصلاً امام نگفت: من دارم با كره‌ي زمين با چند صد خبرنگار صحبت مي‌كنم. تا گفتيم ظهر است، اصلاً «والسلام عليكم» هم نگفت. خداحافظي هم نكرد.

8- خاطره‌اي از مرحوم شهيد رجايي

سلام خدا بر شهيد رجايي. اصفهان رفته بود در پادگان سخنراني كند، يك مرتبه وسط سخنراني صداي اذان از بيرون پادگان آمد. گفت: آقايان من الآن وسط سخنراني يك سؤال مي‌كنم. اگر تلفني از تهران بشود، مثلاً امام با من كار داشته باشد. يك كار مهمي باشد. شما اجازه مي‌دهيد من گوشي را بردارم، جواب بدهم و بعد سخنراني را ادامه بدهم. گفتند: بله، آقا! گفت: اين صداي اذان تلفن خدا است. اگر شما مي‌گوييد: تلفن امام خميني را جواب بدهم. اگر يك كار حساسي بود تلفن را جواب بدهم، بعد بيايم ادامه سخنراني، پس بگذاريد بروم نماز بخوانم بعد سخنراني بيايم. اصلاً وسط حرف سخنراني‌اش را قيچي كرد. بعضي‌ها سبك شمردن نمازشان اين است كه آخر وقت مي‌خوانند. خوب چند تا شد؟ چهار تا…

5- استخفاف در مكان نماز؛ من خواهش مي‌كنم آقايان مدير كل، وزير، معاون وزير، مدير كل، فرماندارها، شهردارها، بخش‌دارها، مديرها، هركس، رئيس شركت‌ها، رئيس نمي‌دانم كارخانه‌ها، هركس رئيس است اين كلمه را گوش بدهد. من كه نمي‌دانم شما چه كسي هستيد. ولي هركس كه هستيد رئيس كه هستيد. هركس رئيس است اين كلمه را گوش بدهد و هركس هم رئيس نيست، بچه‌ها و خانمش وقتي مي‌آيد بپرسد. يعني خانم رئيس، وقتي شوهرت مي‌آيد بگو: آقا تو رئيس هستي. اتاق رئيس قشنگ‌تر است يا نماز خانه‌ي اداره؟ اگر اتاق رئيس قشنگ است، و نمازخانه يك جاي پستي است، مكان نماز، اين هم سبك شمردن است. چطور مذاكره با رئيس در اتاق لوكس، مذاكره با خداي رئيس در اتاق دخمه؟ نه نور دارد. نه برق دارد. يك جاهايي را بعضي، البته الآن يك تحولي شده است. خيلي جاها نمازخانه‌شان عوض شده است. بعضي‌ها در مكان نماز سبك مي‌شمارند. مثلاً اتاق مهمان‌خانه را مي‌گذارد براي اينكه مهمان سالي يكبار مي‌آيد. وقتي مي‌خواهد نماز بخواند مي‌رود در آشپزخانه نماز مي‌خواند. در راهرو نماز مي‌خواند. خوب نماز را در اتاق مهمانخانه بخوان. چظور مهمان‌هايي كه خلق خدا هستند، در اتاقي كه قشنگ است مي‌كني؟ گفت و گو با خلق خدا در اتاق مهمان‌خانه، انوقت نمازت را مي‌روي در آشپزخانه مي‌خواني. در حال مي‌خواني؟ در راهرو مي‌خواني؟ در راه پله‌ها مي‌خواني؟ اينها سبك شمردن است.

امام صادق فرمود: كسي نماز را سبك شمارد، ما او را شفاعت نمي‌كنيم. مي‌خواهي با خدا گفت و گو كني، اصلاً اگر يك شخصيت مهمي در خانه‌ي شما را زد، حاضري لب در با او صحبت كني؟ يا مي‌گويي: بفرما داخل؟ مي‌خواهي با خدا گفت و گو كني. سبك شمردن در مكان. داريم آنهايي كه همسايه‌ي مسجد هستند، در مسجد نماز نمي‌خوانند مسجد از دست اينها شكايت مي‌كند. هم قرآني كه خوانده نشود شكايت مي‌كند و هم مسجدي كه همسايه‌ها در آن نروند شكايت مي‌كند و هم عالمي كه از او سؤال نشود.

تداركات مسجد، بعضي‌ از مسجدها تداركاتش خوب نيست. يك بلندگو دارد خِر، خِر مي‌كند. تار عنكبوت دارد. نظافت مسجد، برق مسجد، در خيلي از مسجدها مي‌بيني قالي‌هايش يكدست نيست. چون آن آقا پولدار شده مي‌خواهد خانه‌‌اش قالي‌هايش يك دست باشد، بعد اين قالي‌هاي رنگارنگ را هم مي‌گويد: خوب به مسجد بده. يعني… ولذا وقتي در مسجد مي روي مي‌بيني، هركسي هرچه را زياد آمده است، مثل انبارها هست كه مثلاً بيل زياد است مي‌گويد: برو در انبار بگذار. ذغال است، سركه است، لحاف كرسي، سماور ذغالي، مي‌گويد: برو در زير زمين بگذار. يعني همينطور كه در خانه‌هايمان يك زير زمين داريم، تداركات نماز.

يكي ديگر، آگاه نشدن از اسرار نماز، اين هم سبك شمردن است. يك عمري مي‌گويد: («غَيْرِ الْمَغْضُوب‏» )مي‌گوييم: آقا («مغضوبين» )چه كساني هستند؟ مي‌گويد: نمي‌دانم. آخر چند سال است در نماز مي‌گويي: خدايا من را جزء مغضوبين قرار نده. اينها، مغضوبين چه كساني هستند؟ نمي‌دانم! مرا جز ضالين و منحرفين قرار نده. ضالين چه كساني هستند؟ نمي‌دانم يعني چه؟ («اللَّهُ الصَّمَدُ») (اخلاص/2) يعني چه؟ نمي‌دانم يعني چه. «أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَه‏» (الكافي/ج4/ص431) يعني چه؟ من چه مي‌دانم يعني چه! خيلي بد است آدم در يك كوچه 16 سال بيايد و برود و اسم كوچه را بلد نباشد. بد است اينها سبك شمردن است.

وظيفه‌ي دولتمردان در ارزيابي‌ها مي‌خواهند بگويند: اين دبيرستان خوبي است. مي‌گوييم: به چه دليل؟ مي‌گويد: معلم‌هاي خوبي گرفته است، ديپلمه‌هايش دانشگاه مي‌روند. حالا اين ديپلمه نماز مي‌خواند يا نمي‌خواند، اصلاً ربطي… در ارزيابي اصلاً نماز مطرح نيست. اين رئيس كل، ما پيدا كرديم مسئولي كه 8 ماه، البته حالا نيست. يك وقت ديگر بود. از مقامات خيلي بالا بالا، رفتم به او گفتم: شما 8 ماه است نماز جماعت نيامده‌اي. آقا را قبول نداري، بگو: آقا را عوض كنند. مگر مي‌شود يك وزير 8 ماه نيايد نماز بخواند؟ يا معاون وزير! نيامدن خودشان … در نماز كه مي‌روي، آبدارچي و تلفنچي و نمي‌دانم روابط عمومي و يك عده از اين طبقه 12، دانه درشت‌ها بعضي‌ جاها نمي‌روند. خوب اين، نماز را سبك مي‌كند.

والدين نسبت به بچه حساس نيست. مي‌گويد: بچه قربانش بروم نمره‌ي بيست دارد. خوب نمره‌ي بيست از چه؟ از فيزيك، شيمي، خوب آنها باشد. نمره‌ي بيست آنها هم باشد. آنها هم لازم است. اما نمازش چه؟

در انتخاب همسر، زن گريه مي‌كرد كه دامادم بد است؟ مي‌گويم: چطور اين، از كجا پيدا كه دامادت… گفت: والله كيلويي نگاه كردم خوشم آمد. گفتم: مگر گاو مي‌خري؟ انسان را بايد مخش را ديد. كيلويي نگاهش كردي؟ در پارك او را ديدم از تيپش خوشم آمد. آخر تو مي‌خواهي دخترت را به اين پسر بدهي، همينطور هيكل ديدي؟ مخ اين چيست؟ سواد اين چيست؟ خانواده اش چيست؟ اين عروس را همينطور كيلويي نگاه كردي؟ اين عروس سليقه‌اش چيست؟ در چه خانواده‌اي بوده است؟ ان كسي كه اهل نماز نيست دختر به او ندهيد. دختر از او نگيريد. چون كسي كه در مقابل نعمت‌هاي خدا تشكر نمي‌كند، تو هم هرچه به او خدمت كني، آن كسي كه لطف خدا را ناديده بگيرد، خدمات تو را هم ناديده مي‌گيرد. امام حسن مجتبي فرمود: دخترت را به آدم متدين بدهيد. اگر دخترت را دوست داشته باشد، چون دوستش دارد با او زندگي مي‌كند. اگر هم از دختر تو خوشش نيايد، دوستش نداشته باشد، چون دين دارد ظلم نمي‌كند. حالا اگر كسي دين دارد ظلم مي‌كند، براي اين است كه دين ندارد. نگوييد: آقا پس فلان حاج آقا، پس فلان نمي‌دانم فلان متدين، چرا زنش را اذيت مي‌كند. آن معلوم مي‌شود متدين نيست! ما متدين را كه با ريش و لباس نمي‌دانيم. اگر كسي زنش را اذيت مي‌كند متدين نيست. قرآن بخوانم. 28 كلمه معروف در قران است، 14 مورد از آن براي همسرداري است. مي‌گويد: عرفي زندگي كنيد. («وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوف‏») (نساء/19) معروف، يعني عرفي، سليقه‌هاي شخصي را كنار بگذاريم. مثل باقي‌ها زندگي كنيم.

آموزش و پرورش اخيراً يك تكاني خورده است. تا چند سال پيش دوم دبيرستان يك كلمه درباره‌ي نماز در آن نبود. سوم دبيرستان نبود. نظري نبود. پيش دانشگاهي نبود. سال اول دانشگاه نماز نبود. اخيراً آمده است. سال دوم، سوم چهارم، يعني از دوم دبيرستان تا پايان فوق ليسانس يك كلمه راجع به نماز نبود. اخيراً يك تكاني خوردند يك چند سطري بعضي كتاب‌ها آمده است. اينها همه سبك شمردن است. بيمارستان مي‌سازند، نمازخانه در آن نمي‌سازند. ما الآن صدها شهرك داريم، همه چيز آن درست است فقط مسجد ندارد. حال آنكه قرآن مي‌گويد: («إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاس‏») (آل‌عمران/96) اول خانه‌ي كره‌ي زمين كعبه بود، بعد آدم‌ها. خدا مي‌گويد: اول مسجد، بعد («إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ» )ما مي‌گوييم:(«إِنَّ آخر بَيْتٍ» )همه چيزها كه درست شد حالا مي‌گوييم: آقا مي‌خواهيم جدي نماز هم بخوانيم. يعني نماز آخر همه است.

استخفاف در لباس، لباس كثيف را بپوشيم. در نحوه‌ي انجام دادن، مثل كلاغ نوك مي‌زند. نسبت به نماز حساس نيستيم.

9- توجه به نماز در مسافرت‌هاي زميني و هوايي

گفت: به راننده گفتم: نگهدار در جاده نماز بخوانم. راننده نگه نداشت نمازم قضا شد. گفتم: چطور گفتي؟ گفت: گفتم نگه دار. گفتم: نه اگر ساكت مي‌افتاد، چطور مي‌گفتي؟ نگه دار! نگه دار! نگه دار! (با بيان حركت و ضربه زدن به ميز) ساك من افتاد! گفتم: آن غيرتي كه براي ساكت داري براي نماز نداري. گفت: راست مي‌گويي. من آنقدر غيرت ندارم. يعني ما جيغ نمي‌زنيم. يك اتوبوس اگر نگه نداشت، شماره‌ي ماشينش را برداريد. قانون داريم كه راننده بايد نگه دارد. آقاي راننده براي ادرار خودش نگه مي‌دارد، براي سيگار خودش نگه مي‌دارد. آنوقت براي نماز مسافر مگر مي‌تواند نگه ندارد؟ مسافرها شل هستند. آن مقداري كه غيرت براي… وقت پرواز هواپيما است. اول اذان است. آقا! بگوييد: آقا ما دو ركعت نماز مي‌خوانيم بعد سوار مي‌شويم. مگر دو ركعت چقدر است؟ چطور اين خانم و آقا كه در هواپيما شكلات مي‌دهد، اگر نيايد هواپيما تأخير مي‌كند، مي‌گويد: نه! يكي از پرسنل نيامده است. خوب اين مي‌خواهد شكلات بدهد، خوب، هركسي مي‌تواند شكلات بدهد. براي يك آقايي كه شكلات مي‌دهد عقب مي‌اندازيد، انوقت نماز چهارصد تا مسافر قرباني مي‌شود، كسي آخ هم نمي‌گويد. يك خرده نمي‌دانم عرض كردم حساسيت ما كم شده است. بله پرواز متأسفانه به نماز افتاد. غصه نمي‌خوريم.

استخفاف در اينكه تعقيب نماز نمي‌كنيم. تا مي‌گوييم: «والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته» مي‌دويم. بابا! آخر هواپيما كه نشست يك مقداري بايد موتورش روشن باشد. اينطور نيست كه خلبان تا هواپيما نشست، خاموش كند. يك دعايي، ثنايي، تعقيب!

انتخاب خادم؛ نژاد خادم‌ها بندگان خدا پيرمردهاي مريض، پيرمرد، يك آدم ليسانسي، دكتري، مهندسي، آيت اللهي، قرآن بخوانم. مي‌دانيد قرآن مي‌گويد خادم مسجد چه كسي است؟ حضرت ابراهيم، حضرت اسماعيل، حضرت مريم، حضرت زكريا، اينها خادم بودند. الان ببينيد خادم‌ها چه نژادي هستند؟ بندگان خدا يك عده آدم مستضعف!

انتخاب آقا؛ وقتي مي‌خواهند بگويند: اين آخوند خاصيت ندارد. مي‌گويند: خوب به درد پيش نمازي مي‌خورد. يعني ديگر بي‌حال‌‌ترين آخوند را… پيش نماز پيغمبر بوده، علي بن ابي طالب بود. آنوقت هر آخوندي كه هيچ حال نداشته باشد، مي‌گوييم: خيلي خوب اين به درد پيش نمازي مي‌خورد. واقعاً ما بايد توبه كنيم. من حالا اينجا وقت تمام شد. اگر كسي قبل از اذان وضو نگيرد، صبر كند صداي اذان را شنيد وضو بگيرد، امام مي‌گويد: اين هم قدر نماز را نمي‌داند. يعني صبر كرده اذان كه شد بعد بلند شده وضو بگيرد. مثل اينكه صبر كنيم مهمان كه در را زد بگوييم: چه كسي است؟ تو اگر مهمان را دوست داري، قبل از اينكه در را بزند سر كوچه برو. قبل از اذان وضو بگير.

خدايا! هركسي گرفتار يكي از اين نخ‌ها هست. يا در مكان، يا در زمان، يا در قرائت،يا در اسرار، يا در لباس، يا در… خدايا آنچه نسبت به نماز كوتاهي كرديم، گذشته‌ي ما را ببخش و بيامرز. از الآن تا ابد هرچه كه ما عمر داريم ما را ديگر سبك شمار، سبك… كساني كه نماز را سبك شمارند ما را هم از آن گروه قرار نده. مزه‌ي عبادت را به ما بچشان و توفيق بده به نسلمان بچشانيم. آقايان هركسي، هر جا، از حرف ما را امشب شنيد، اگر مدير است. نمازخانه‌اش را تغيير بدهد. اگر آموزش و پرورشي است، اگر شاعر است، اگر پدر است، مادر است، مسافر است، راننده است، خلبان است، هركسي آن نخ را كه مربوط به خودش است، محكم كند. يك نماز با شكوهي برقرار شود.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

«سؤالات مسابقه»

  1- آخرین كلام امام صادق(علیه‌السلام) درباره چه بود؟
1) سفارش به یتیمان
2 ) سفارش به نماز
3) سفارش به كسب حلال
2- قرآن در آیات آخر سوره جمعه از چه امری نكوهش می‌كند؟
1) روی آوردن به تجارت در روز جمعه
2) ترك نماز در روز جمعه
3) ترك نماز جمعه، برای كسب و كار
3- بر اساس آیه 150 سوره بقره، نماز به سوی كعبه، رمز چیست؟
1) استقلال در مكتب
2) قداست كعبه
3) تقدم مكه بر بیت المقدس
4- سفارش قرآن در مورد نحوه حضور در مسجد چیست؟
1) برگرفتن بهترین لباس و زینت
2) برگرفتن ساده‌ترین لباس
3) دور شدن از همه مظاهر دنیوی
5- چه امری سبب قبول نماز در نزد خداوند می‌شود؟
1) حضور قلب در نماز
2) سجده بر تربت كربلا
3) هر دو مورد
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1407
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست