responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1406
1- جوزدگي، عامل انحراف فكري
2- بي‌هويتي، از آثار جوزدگي
3- جوزدگي در محيط‌هاي علمي
4- آداب و رسوم بي‌پايه در جامعه
5- ترك جلسات گناه
6- اعلام موضع در برابر منحرفان و گنهكاران
7- الگوهاي مقاومت در برابر جوزدگي

موضوع: خطرات جوزدگي

تاريخ پخش:  15/02/90

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحث امروز ما بحث جو زدگي است. بلاي مهمي است. يك مرتبه تمام سايت‌ها، اينترنت‌ها، روزنامه‌ها يك موجي راه مي‌اندازند كه آدم را بدون اينكه اراده كند، مي‌برند. نمي‌گذارند آدم خودش برود، او را مي‌برند. هُلش مي‌دهند. جو زدگي…

عروس به داماد مي‌گويد كه: مي‌شود من از شما تقاضا كنم، در جشني كه مي‌آيي كراوات بزني؟ اين مثلاً حالا چهار تا عروسي رفته كراوات ديده، اين خانم خودش را باخته است. مگر مي‌شود ازدواج كنيم بدون تالار؟ مگر مي‌شود مثلاً من ليسانس هستم در خانه بنشينم كار كنم؟ ديده ليسانس‌ها كار نمي‌كنند، دنبال ميز و استخدام رسمي مي‌دوند، اين خانم و آقا هم ليسانس گرفته ديگر حال كار كردن ندارند. جوزدگي! آخر همه نشسته‌اند، من بلند شوم اين وسط نماز بخوانم؟! آخر همه نگاه مي‌كنند، من اذان بگويم. مگر مي‌شود؟ همه نشستند فيلم مي‌بينند، حالا من بروم در كتابخانه مطالعه كنم؟ اين جو زدگي يك بحث خيلي خوبي است كه همه هم به آن گرفتار هستيم. من آخوند هم به آن گرفتار هستم. اگر دارم مسجد مي‌روم عمامه‌ي من به شاخه‌ي درخت بند شد و در جوي افتاد. همانجا مي‌زنم مسجد، الو! يك فاجعه‌اي رخ داده امشب من نماز نمي‌آيم. يك حادثه رخ داده است. نه فاجعه است و نه حادثه! عمامه، نيم كيلو پنبه در جوي افتاد، افتاد كه افتاد، برو نماز بخوان. اِ… آقا بي عمامه! بسمه تعالي بله! بي‌عمامه! يعني همه‌ي ما به يك نحوي اسير هستيم. جو زدگي در مقابل خط شكني.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏». موضوع بحث ما خيلي بحث خوبي است، اگر گوش بدهيد به اندازه‌ي يك كلاس دانشگاه «إِنْ شاءَ اللَّه‏» چيزي گيرتان مي‌آيد. جوزدگي، هضم شدن، افرادي كه هضم مي‌شوند. خطراتش، هشدارهايش، انواع جو زدگي، وظيفه‌ي ما، خطرات جو زدگي.

من سفرهاي آمريكا، كانادا، اروپا خيلي رفتم. هندي‌ها لباسشان را حفظ كردند، اما ايراني‌ها تا مي‌آيند چند تا بي‌حجاب مي‌بينند، يك مرتبه حجابشان وا مي‌رود. يعني ايراني مثل مقوا شده، هندي همان لباسي كه دارد دارد. اين جو زدگي شده است. ما خيلي كمالات داريم كه از خيلي كشورها بهتر است، اما بعضي از افراد ما وا مي‌روند. همه به هم مي‌گويند: مرسي، اين هم مي‌گويد: مرسي! نمي‌فهمند مرسي يعني چه. چون همه مي‌گويند: مرسي، اين هم مي‌گويد: مرسي! يعني حاضر نيستيم اين ادبيات ما، ژست ما، مد… اين مدهايي كه عوض مي‌شود يك رقم جو زدگي است. ادبيات، پوشيدن لباس، فكر، انواع جو زدگي‌ها، بعد وظيفه‌ي ما در برابر جو زدگي، الگوها، اين چهار تا بحث را «إِنْ شاءَ اللَّه‏» برايتان فشرده در 25 دقيقه بگويم.

1- جوزدگي، عامل انحراف فكري

اما خطرات، جو زدگي عامل انحراف است. خدا به پيغمبرش مي‌گويد: «وَ إِنْ تُطِع‏»، اگر اطاعت كنيد. بقيه‌اش را هم شما معنا كنيد. «أَكْثَرَ» يعني چه؟ «مَنْ فِي الْأَرْضِ» يعني چه؟ «وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْض‏» اگر از بيشتر مردم، پيروي كني ببيني اكثر چه مي‌گويند، جو چطوري است، اگر خواسته باشيد دنبال جو و جامعه برويد (يُضِلُّوكَ) (انعام/116) ضلالت، تو را منحرف مي‌كند. چون آدم جو زده هويت ندارد. اميرالمؤمنين براي بي‌هويتي جو زده‌ها مي‌گويد: «يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ» (بحارالانوار/ج1/ص187) با هر بادي مي‌روند. حزب باد هستند. باد از اينطرف مي‌آيد و از اين طرف مي‌رود. قديم حمام‌ها لنگ داشت، حالا ديگر شرت مي‌پوشيم. قديم حمام‌ها لنگ داشت، اين لنگ هر ساعتي دور پاي يك نفر بود. بعضي از آدم‌ها لنگ هستند، مكتبشان هم لنگيسم است. هر ساعتي دور پاي يك نفر هستند. آدم‌هاي جو زده نگاه مي‌كنند امروز فضا اين است، در آن فضا شنا مي‌كنند. فردا فضا طور ديگري است، جو زدگي… «يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ»

يك چيزي براي جوزدگي بگويم. به موسي خبر دادند كه فرعون مي‌خواهد تهاجم نظامي كند، يارانش را برداشت و به دريا رسيد. جلويش آب و پشت سرش فرعون… چه كند؟ اطرافيانش وحشت كردند. موسي گفت: خدا با ما است. من مأمور هستم كه… خدا به موسي گفت: «اضْرِب‏»، «اضْرِب‏» يعني چه؟ (اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْر) (شعرا/63)بحر هم يعني… عصايت را به دريا بزن. آبها روي هم سوار مي‌شود، كف دريا خشك مي‌شود، رد شو. وقتي گذشتند، فرعون هم كه آمد فكر كرد براي او هم خشك است. فرعون كه رفت، آبها روي هم سوار شد و فرعون و دار و دسته‌اش «فَأَغْرَقْناهُ وَ جُنُودِه‏» خودش و سربازانش با هم غرق شدند. موسي كه دريا را كنار زد و نجات پيدا كردند، رفتند آن طرف آب ياران موسي ديدند يك مجسمه است و مردم دارند پاي مجسمه عبادت مي‌كنند. حالا قرآن مي‌خوانم شما معنا كنيد… «يا مُوسَى» اي موسي! «اجْعَلْ لَنا إِلهاً» ما هم يك خداي بتي مي‌خواهيم. (كَما لَهُمْ آلِهَةٌ) (اعراف/138)همينطور كه اينها يك مجسمه دارند يك مجسمه هم به ما بده. ببين چقدر آدم بي‌هويت است. الآن با چشمشان ديدند كه به خاطر خداپرستي اينها را از آب نجات داد. اما آن طرف آب دوباره فضا را ديدند و عوض شدند. اين آيه براي جو زدگي است. «اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ»

بد فرجامي… پس اينها را بنويسم. ممكن است كسي پاي تلويزيون بنويسد. خطراتش چه بود؟

1- انحراف، قرآن مي‌گويد: «يُضِلُّوكَ»، «وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْض يُضِلُّوكَ‏» اگر تابع اكثريت باشي گمراهت مي‌كنند.

2- ارتداد، آيه‌اش چه بود. آيه‌ي ارتداد اين بود كه «اجْعَلْ» قرار بده، «لَنا» براي ما، «إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ»

2- بي‌هويتي، از آثار جوزدگي

3- بي‌هويتي، اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: «يَمِيلُونَ» مايل مي‌شوند، «مَعَ» يعني چه؟ «كُلِّ رِيحٍ»، «ريح» يعني باد. با هر بادي همينطور هستند. يعني بي‌هويت هستند. از خودشان شخصيت ندارند. قرآن مي‌گويد: «وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» (مائده/51) هركس كفار را دوست داشته باشد، خودش هم از كافرهاست. يعني شما كه مهر او در دلت است، (لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّون‏) (مجادله/22)نمي‌شود كسي مؤمن باشد و دشمن خدا را دوست داشته باشد. هر مسلماني دشمن خدا را دوست داشته باشد، اين مسلمان نيست. «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» مي‌گويد. ظاهرش ظاهر اسلامي است، اما قرآن مي‌فرمايد: «وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» هركس از شما رهبران كفر، خط كفر را دوست داشته باشد، خودش هم به آنها ملحق مي‌شود.

بد فرجامي، يعني بد عاقبت مي‌شود. اين انحراف از نظر فكري، پس اين را مي‌نويسيم، انحراف فكري، بي‌هويتي رواني، بي‌شخصيتي. سوم: بد فرجامي براي قيامت. بد عاقبت مي‌شود.

قرآن مي‌گويد: بهشتي‌ها از جهنمي‌ها مي‌پرسند: (ما سَلَكَكُمْ في‏ سَقَرَ) (مدثر/42) در قيامت گفتگو خيلي داريم، من اين گفتگو‌ها را در كتاب معاد جمع كردم. گفتگوي ما با خدا، گفتگوي ما با فرشته، گفتگوي ما با شيطان، گفتگوي ما با خوبان، گفتگوي ما با بدان، همه‌ي اين گفتگوها هست. به شيطان مي‌گوييم: خدا لعنتت كند، تو بودي! مي‌گويد: «فَلا تَلُومُوني‏» به من فحش نده. (وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ) (ابراهيم/22) بر سر خودت بزن. من كاري نكردم. (إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُم‏) (ابراهيم/22)من دعوتت كردم آمدي. من چنين كردم: كيش كيش كيش… تو آمدي. نبايد بيايي! من كه تو را هُل ندادم. تو خودت ريشه‌ات خراب بود. من مثل باغبان هستم. باغبان درخت را كه خشك نمي‌كنند. مي‌آيد اگر درخت خودش خشك شده، اره پايش مي‌گذارد. تو خودت خشك بودي، بنزيني بودي من هم كبريت كنار تو آوردم. خودت بنزيني بودي. گير در خودت بود.

گاهي وقت‌ها ما گير در خودمان است. يك كسي آمد گفت: آقاي قرائتي من به راننده گفتم نگه دار نماز بخوانم. نگه نداشت نماز من قضا شد. گناه كردم؟ گفتم: بله. گفت: من كه گفتم نگه دار. گفتم: چطور گفتي؟ گفت: رفتم گفتم آقاي راننده يك جايي نگه داريد نماز بخوانم. گفت: بنشين صدايت مي‌زنم. ما نشستيم صدا نزد. گفتم: اگر چمدانت مي‌افتاد چه مي‌كرديد؟ مي‌گفتي: آقاي راننده لطفاً نگه داريد چمدان من افتاد. نگه دار! نگه دار! چه… چمدانم افتاد. (با بيان حركت) (خنده حضار) گفتم: آن غيرتي كه براي چمدانت داري براي نماز نداري. گير در خودت است. شما براي چمدانت نعره كشيدي، براي نماز نعره نكشيدي.

يكي از گفتگوي بهشتي‌ها و جهنمي‌ها اين است كه بهشتي‌ها از جهنمي‌ها مي‌پرسند: (ما سَلَكَكُمْ في‏ سَقَرَ) (مدثر/42)چه شد جهنمي شديد؟ مي‌گويند: به چهار دليل يكي اين است كه گفتند: جو زده شديم! (وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضينَ) (مدثر/45) هرطور زدند ما هم همانطور رقصيديم. نان را به نرخ روز خورديم. خوب اينها خطراتش است.

انواع جوزدگي‌ها؛ جو زدگي گاهي اعتقادي است. عقيده‌اش به خاطر فضا عوض مي‌شود. گاهي علمي است. گاهي اقتصادي است. گاهي سياسي است. گاهي اجتماعي است. گاهي هم شكل‌هاي ديگر است.

گاهي جوزدگي مقدمه‌اي براي هدايت است. يعني ظاهرش جوزدگي است، باطنش جوزده نيست. مثلاً حضرت ابراهيم آمد برود ديد يك عده‌اي ستاره پرست هستند. گفت: «هذا رَبِّي‏» اين ستاره رب من هم هست، پروردگار من هم هست. وقتي هوا روشن شد، ستاره‌ها پيدا شدند، گفت: اي بابا! اين خدايي كه گاهي پيداست و گاهي تحت تأثير نور قوي‌تر قرار مي‌گيرد اين را رها كن. گفت: ماه خوب است. ماه درشت‌تر است. «هذا رَبِّي‏» ماه هم باز رنگش را باخت، گفت: «هذا رَبِّي‏» اين «هذا أَكْبَر» (انعام/78) اين بهتر است. وقتي غروب كرد، گفت: ببين اينهايي كه يكبار پيدا هستند و يكبار پيدا نيستند، يكبار تحت تأثير نور قوي‌تر قرار مي‌گيرند و تحت تأثير هستند، چيزي كه تحت تأثير است اين به درد خدايي نمي‌خورد.  «لا أُحِبُّ الْآفِلين‏» (انعام/76) حضرت ابراهيم در جو قرار گرفت يعني خودش را با جو ستاره‌ پرست، با جو… با آن جوها آشنا كرد تا بعد آن‌ها را نجات بدهد.

بعضي دخترها و پسرها فكرشان به هم نمي‌خورد. مي‌گويد: ببين اين زن انحراف‌هايي دارد. برويم من مي‌خواهم دختر را بگيرم و هدايتش كنم. يا دختر مي‌گويد: ببين اين پسر يك غلط‌هايي دارد. مثلاً نماز نمي‌خواند. اهل شراب است. فكرش غلط است. من زنش مي‌شوم اين را در راه خواهم آورد. از كجا شما يك چنين قدرتي داشته باشي. نكند او تو را منحرف كند. گول نخوريد. تو كه مي‌خواهي او را هدايت كني، غير از اين دختر و پسري كه عاشقش شدي، چند نفر منحرف را نجات دادي. در عمرت يك منحرف را نجات دادي؟ تو كه عرضه نداري، يا سواد نداري، يا حال نداري، يا شيوه‌اش را بلد نيستي، هدايت كردن كار مشكلي است. هركسي را بايد يكطور هدايت كرد. يكجا قرآن مي‌گويد: (قَوْلاً لَيِّنا) (طه/44) نرم بگو. يكجا مي‌گويد (وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ) (توبه/73)غليظ بگو. كجا نرم بگوييم، كجا… فرمول دارد. يك كسي گوشش درد مي‌كرد، گفت: برو بكش. گفت: چرا؟ گفت: من دندانم درد مي‌كرد، كشيدم. اِ… خوب دندانت را كشيدي، چه كار به گوشت دارد. اين دختر و پسري كه همديگر را مي‌خواهند، ولي گير پدر و مادر يا گير عقيده‌ي شخصي‌شان است كه مي‌گويد اين دختر ملاك‌هاي قرآني را ندارد. يا اين پسر ملاك‌هاي قرآني را ندارد. مي‌گويد: خيلي خوب من فعلاً دوستش دارم.ازدواج مي‌كنيم بعد در راهش مي‌آورم. مي‌گوييم: بيا! تا حالا كسي را در راه آوردي تا نفر دوم باشد. خيلي خطرناك است. گاهي انسان خودش سر خودش كلاه مي‌گذارد.

3- جوزدگي در محيط‌هاي علمي

گاهي علمي است. جوزدگي علمي است. همه هجوم مي‌آورند براي بعضي از رشته‌ها. جوزدگي علمي، همه دانشگاه مي‌روند. آقاجان دانشگاه دارد اشباع مي‌شود. بكوب دانشگاه! آه مي‌كشند كه دانشگاه… دانشگاه كمال است. اما خوب اين مقداري كه ما ليسانس اقتصاد داريم، يعني الآن اينقدر مي‌خواهيم يا نه؟ اگر ليسانس نمي‌دانم فلان رشته داريم، مي‌خواهيم يا نمي‌خواهيم.

در حوزه جو زدگي است. همه سراغ فقه و اصول مي‌روند. بله خوب يك عده فقيه مي‌خواهيم. فقه مهم است، خيلي هم مهم است. خدا توبيخ كرده، چرا از هر طايفه‌اي يك نفر بلند نمي‌شود فقيه شود؟ يعني هر قبيله‌اي، هر طايفه‌اي بايد يك فقيه داشته باشند. كردها بايد يك عده فقيه داشته باشند. لرها، ترك‌ها، عرب‌ها، عجم‌ها، بلوچ، از هر قبيله‌اي يك فقيه، فقه مهم است. اما حالا همه بايد فقيه شوند. خوب بنده مي‌روم در تفسير كار مي‌كنم. او مي‌رود در تاريخ كار مي‌كند. او مي‌رود در حديث كار مي‌كند. من براي چه كاري خوب هستم؟ اصلاً يك عده‌اي بگويند: آقا ما چقدر پزشك اطفال داريم؟ چقدر آخوند اطفال داريم؟ به همان مقدار كه پزشك اطفال داريم، بايد آخوند اطفال هم داشته باشيم. حالا من فقيه نمي‌شوم به درد كار ديگر كه مي‌خورم. جو زدگي در حوزه، جو زدگي در دانشگاه.

جوزدگي اقتصادي، يك مرتبه مثلاً مي‌بيني بازار مسگرها، كاشان برچشيده شد، ملامين فروش شد. قالي دستباف نسلش ورافتاد، همه قالي ماشيني، نسل بزغاله و گوسفند در خانه ورافتاد، سگ آمد. اينها يك جوزدگي‌هايي است كه نمي‌دانم.

جوزدگي اجتماعي، مگر مي‌شود مهماني كنيم پلو نباشد، بله من خانه‌ي يكي از تاجرهاي درجه يك يك استان رفتم، گفت: آقا بنا گذاشتم مهماني بي‌پلو… مي‌گويي اين بشقاب‌ها شش تا، گل‌هايش به هم نخورد. نخورد! حالا شش تا بشقاب است، دو تا قرمز بود، چه مي‌شود؟ البته ما هم در خانه گل‌هاي بشقاب‌هايمان به هم مي‌خورد. اما خود من هم در اين جوزدگي گير كردم. يكوقت فكر نكنيد، من يك آدم ساخته‌اي هستم. نه، من هم مثل شما هستم.

زمان شاه، اصفهان مسجد سيد رفتيم. در شب قدر دهها هزار نفر جمع شدند براي عزاداري. اين شب قدر را به ما گفتند، سخنراني كن. من يك حديث پيدا كردم، «ليس مني» يعني از شيعيان نيست. از مسلمان‌ها نيست. گفتم: الآن امام زمان كه وارد مسجد سيد شود، چه كساني را از مسجد سيد بيرون مي‌كند؟ مي‌گويد: «قم، قم» بلند شويد بيرون بياييد. شما نماز مي‌خوانيد زكات نمي‌دهيد، خمس نمي‌دهيد. بيرون برويد! شما نماز مي‌خوانيد كلاهبرداري مي‌كنيد، بيرون برويد. حديث‌هايي كه داريم كه افرادي كه اين خلاف را كنند، اسلام اينها را به مسلماني قبول ندارد. گفتم: يكي يكي بيرون مي‌كند. ما اين را گفتيم فردا اصفهاني‌ها يك طنزي براي ما درست كردند. گفتند: فهميدي ديشب چه خبر بود؟ گفتند: نه! قرائتي مسجد سيد سخنراني مي‌كرد، نفهميدي! گفتند: نه! داشت مي‌گفت: اگر امام زمان بيايد چه كساني را بيرون مي‌اندازد. اينهايي كه كلاهبردار هستند. «مَنْ غَشَّ مُسْلِماً» كسي كه به مسلماني كلك بزند، «ليس بمؤمن» كسي كه به… اگر امام زمان الآن وارد مسجد شود چه گروه‌هايي را بيرون مي‌اندازد. ما نشسته بوديم بحث قرائتي را گوش مي‌داديم. يك مرتبه ديديم صدا قطع شد. فكر كرديم برق رفت. بعد فهميديم امام زمان دست خود قرائتي را گرفته و از مسجد بيرونش انداخته است. (خنده حضار)

4- آداب و رسوم بي‌پايه در جامعه

يك سري چيزها در جامعه‌ي ما آداب و رسوم است. پدربزرگ مرد، عروسي را چهل روز عقب بياندازيد. چه كسي گفته است؟ چه كسي گفت اگر در فاميل يك كسي بميرد، چهل روز بايد… نه من شوهرم مرده مي‌خواهم وفادار باشم. من تا آخر عمرم… چه كسي گفته كه وفاي به شوهر يعني تا آخر عمرت بيوه بماني؟ شوهر گيرت آمد، شوهر كن.  قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: كساني كه شوهرشان مرده سر قبر شوهرش ممكن است يك خواستگار پيدا شود.  مي‌گويد: علني نگو بيا زن من شو. ولي يك طوري به او بگو كه حالا خدا رحمت كند ايشان را، ولي هستند آدم‌هايي كه شوهر خوبي باشند… قرآن مي‌گويد، مي‌گويد: زن داغ ديده، ممكن است خواستگار بيايد، رد نكنيد. نه خواهرهايم ليسانس ازدواج كردند من هم بايد ليسانسم را بگيرم و بعد ازدواج كنم. خواهرت اشتباه كرده، اي كاش دبيرستاني شوهر مي‌كرد. حالا شما ليسانست را گرفتي، خواستگار آمد قبول كن. يك سري آداب و رسوم است كه در آن مانده‌ايم. ما مثل بت‌پرست‌ها شديم. قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: بت‌پرست‌ها با دست خودشان بت مي‌تراشيدند، مقابل آن گريه مي‌كردند. ما هم در جامعه يك آداب و رسومي را درست كرديم و در آداب و رسوم خودمان مانديم.

مي‌گويند: سيزده نحس است. چه كسي گفت: سيزده نحس است؟ حضرت علي سيزده رجب به دنيا آمد. خانه‌مان تمام شود بعد عروس را مي‌آوريم. چه كسي گفت، يك اتاقش را درست كن عروس را بياور، بعداً خانه‌ات تمام شود. يك آدابي است، دائم ازدواج را عقب مي‌اندازيم، دخترها سنشان بالا مي‌رود. پسرها سنشان بالا مي‌رود، الكي الكي الكي … در پادگان كار كشاورزي چه اشكالي دارد. اين بيابان در پادگان است و اين همه هم سرباز است، لااقل خيار و گوجه بكارند. لااقل گندم خودشان را بكارند. چه مي‌شود؟ آخر نيروي نظامي انتظامي گوجه بكارد؟ بسمه تعالي بله! خوب نيروي انتظامي نظامي گوجه بخرد. زمين داري، آب هم داري، نيرو هم داري، اينها اگر ده متر زمين را شخم بزنند، كل اين بيابان زير كشت مي‌رود. چه اشكالي دارد. چه اشكالي دارد؟ ما الآن يك آخوندهايي داريم سي و چند سال است گرفتار هستند بخاطر اينكه جو زده بودند. شاه به اينها گفت:  بايد منبر برويد به من دعا كنيد. ايشان عمامه‌اش را برمي‌داشت كت و شلواري مي‌شد. ديگر كاري نداشتند. مي‌گفت: نه من يك عمري است آخوند هستم حالا از عمامه‌ام بيرون بروم، نه اين پرستيژم بايد باشد. با فشار شاه منبرش كردند، دعا به شاه كرد، بعد از انقلاب فرار كرده سي و چند سال است در كشورها بدبخت است. بابا خوب عمامه‌ات را برمي‌داشتي، مي‌گفتي: بابا من آخوند نيستم. گاهي وقت‌ها انسان گير لباسش است، گير كيفش است، گير كفشش است. جوزدگي اجتماعي، آداب و رسوم، (إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا) (زخرف/22) نياكان ما چنين بودند. در عزاداري يك جوزدگي است، حتماً بايد زير اين گنبد عزاداري كنيم. حتماً بايد از اين خيابان برويم. چه كسي گفت، مگر امام حسين در اين خيابان است از اين خيابان برو. حالا وظيفه‌ي ما در مقابل جو زدگي:

5- ترك جلسات گناه

1- اول گفته اگر در يك جلسه‌اي نشستي جو جلسه اين است كه پشت سر مؤمنين حرف بد مي‌زنند و آيات الهي را مسخره مي‌كنند، حق نشستن نداري. (فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُم‏) (نساء/140) قعود يعني چه؟ نشستن. «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ»، «أَقْعُدُ» از همين «قعود» است. يعني «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوتِهِ»، يعني به حول و قوه‌ي خدايي هم بلند مي‌شوم و هم مي‌نشينم. «لا تَقْعُدُوا» در يك جلسه‌اي نشستي مي‌بيني دارند آيات خدا را دارند مسخره مي‌گيرند شما حق نشستن نداري. (وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْك‏) (طه/131)خيره به آنها نگاه نكن. اصلاً نگاهشان نكن. يكي از راههاي نهي از منكر اين است. اين خانم با اين وضعي كه خيابان آمده، از مخ تا كف پايش مي‌خواهد نگاهش كنند. اگر مردم ما تصميم بگيرند اين خانم‌هاي كذايي را نگاه نكنند، مي‌بيند اِ هيچكس نگاهش نكرد، فردا عادي بيرون مي‌آيد. كسي كه دست به يك حركت ناهنجار مي‌زند مي‌خواهد نگاهش كنند. نگاهش نكنيم كنار مي‌گذارد. «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْك‏» يعني نگاهش نكن، جذبش نشو. (قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُم‏) (انعام/91)بگو خدا و كار به بقيه نداشته باش. وظيفه‌ي ما چيست؟ اعراض.

وظيفه‌ي ما چيست؟ هجرت! هجرت واجب است. حيوان‌ها در درياها هجرت مي‌كنند. پرنده‌ها هجرت مي‌كنند. آدمي كه در يك مركزي نشسته جوش جو فاسد است، اگر اين هجرت نكند، آن پرنده و ماهي از اين انسان ارزشش بيشتر است. ماهي‌ها هجرت مي‌كنند، پرنده‌ها هجرت مي‌كنند. وقتي ديدي فضا جوّش تو را مي‌گيرد، بحثمان جو زدگي است. اگر در اين جو فاسد فاسد مي‌شوي، بلند شو هجرت كن. هجرت! قرآن ستايش مي‌كند از اصحاب كهف. مي‌گويد: چند تا جوانمرد بيشتر نبودند، اما ديدند در اين جو فاسد مي‌شوند، گفتند ما از خير رفاه شهر و رفاه شهري مي‌گذريم، مي‌رويم در غار زندگي مي‌كنيم ولي فكر و ايده و مكتبمان را حفظ مي‌كنيم. هجرت…

6- اعلام موضع در برابر منحرفان و گنهكاران

اعلام موضع، علناً بگو آقا من با شما نيستم. (لَكُمْ دينُكُمْ وَ لِيَ دينِ) (كافرون/6) زمان شاه يك كمونيست دانه درشت را با يكي از اين آيت الله‌هاي ايران در يك زندان كردند. آيت الله به كمونيست گفت: من يك سؤال مي‌كنم، آدم روي عقيده‌اش محكم باشد خوب است، يا شل باشد.كمونيست گفت: نخير انسان بايد روي حركات خودش محكم باشد. گفت: اگر محكم بودن ارزش است، من تو كمونيست را نجس مي‌دانم، چون نجس مي‌دانم نمي‌‌توانم با شما غذا بخورم. بنابراين غذا كه زندان مي‌آورند، شما سهمت را بردار، بشقاب‌هاي ما از هم جدا باشد. مدت‌ها در زندان يك عالم با يك كمونيست بودند، غذايشان از هم جدا «لَكُمْ دينُكُمْ وَ لِيَ دينِ»

قرآن مي‌گويد: از ابراهيم و قومش ياد گيريد. راحت گفتند ما با تو نيستيم. عموي ابراهيم منحرف بود. آخرش ابراهيم گفت: عموي من هستي. اما چون منحرفي من از تو جدا مي‌شوم. قرآن مي گويد: حتي پدرت، برادرت، فاميلت، «إِنْ كانَ آباؤُكُمْ»، «آباء» يعني… (إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ) (توبه/24) «ابن» يعني… «وَ عَشيرَتُكُم‏» عشيره يعني فاميل، «وَ أَزْواجُكُم‏» اگر هريك از اين دار و دسته … يك صلواتي بفرستيد از رويش بخوانم. مي‌ترسم غلط بخوانم. (صلوات حضار)

سوره‌ي توبه آيه 24«قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ» اگر پدرت، «وَ أَبْناؤُكُمْ» پسرت، «وَ إِخْوانُكُمْ» برادرانت، «وَ أَزْواجُكُمْ» خانم‌هايت، «وَ عَشيرَتُكُمْ» فاميلت، «وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها» سرمايه‌هايت، «وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها» تجارتي كه مي‌ترسي كساد شود. «وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها» از خانه و برجي كه داري. اگر پدرها، پسرها، برادرها، همسرها، فاميل‌ها، ثروت‌ها، مسكن‌ها… اگر اينها «أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِه‏» اگر اينها را بيشتر از خدا و رسول و جهاد در راه خدا دوست داري، «فَتَرَبَّصُوا» منتظر قهر خدا باش. يعني موضع گيري كن. (لا أُحِبُّ الْآفِلينَ) (انعام/76)من چيزي كه محو شود، ستاره نورش محو شد. ماه نورش محو شد. خورشيد غروب كرد. من آفلين را دوست ندارم. اعلام موضع كن. چه اشكالي دارد؟

7- الگوهاي مقاومت در برابر جوزدگي

الگوهاي مقاومت، 1- زن فرعون، زن فرعون جو زده نبود. نظام فرعوني، كاخ و باغ و پول و طلا و همه مي‌گفتند: زنده باد فرعون. زن فرعون مي‌گفت: لعنت بر فرعون! زن فرعون. اصحاب كهف، سحره‌ي فرعون…

اميرالمؤمنين جذب نشد. «إِنْ شاءَ اللَّه‏» نجف برويد، زيارت حضرت علي(ع) يكي از جملاتي كه شهادت مي‌دهيد اين است كه (لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ) (مائده/54)يعني هرچه ملامت كنند تو از ملامت‌ها، فضاي كربلا همه طرفدار يزيد بودند. حر از وسط يزيدي‌ها اين طرف آمد. همه رفتند دنبال خليفه‌ي اول و دوم و نماز مي‌خواندند. به بلال گفتند: اذان بگو. گفت: من اذان نمي‌گويم. من اذاني مي‌گويم كه پيشنمازش پيغمبر باشد. اگر پيشنمازش خليفه‌ي اول باشد، من اذان نمي‌گويم. گفتند: آخر وقتي تو هستي و اذان نمي‌گويي حكومت ما به هم مي‌خورد. مثل اينكه من در سر سفره بيايم، ولي غذا نخورم. خوب همه‌ي مهماني به هم مي‌ريزد. چون مي‌گويند: ببين قرائتي آمد نشست ولي غذا نخورد. رفت شام، يعني از مدينه به شام رفت براي اينكه عقيده‌اش را حفظ كند. براي آن كسي كه نمي‌خواهد اذان بگويد، اذان نگويد. صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)

پسر يزيد، شام همه يزيدي بودند. امام حسين را كشتند. سر امام حسين و خانواده را اسير كردند و در شام آمدند. پسر يزيد عليه يزيد بود. پدر بد بود و يزيد بود. پدر بزرگش معاويه بود، اما پسر يزيد عليه يزيد بود. اينها نمونه‌ها است.

مرحوم مدرس، رضاشاه گفت: از جان من چه مي‌خواهي؟ گفت: جانت را مي‌خواهم. مي‌خواهم بميري. امام در يكي از پيام‌هايش فرمود: اگر خميني تنها هم بماند محال است كه با آمريكا آشتي كند.

خوب مي‌گويند وقتمان تمام شد. حرف‌هايم تمام نشد. يك دعا مي‌كنم آمين بگوييد. خدايا تو را به حق محمد و اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب و فاطمه و امام حسن و امام حسين و نه فرزند معصوم از ذريه‌ي امام حسين قسمت مي‌دهيم ايماني به ما بده كه هيچ موجي ما را تغيير نده. كمتر از آني ما را از راه مستقيم منحرف نكن. آنهايي كه گول خوردند و غرق شدند و منحرف شدند، وسيله‌ي هدايتشان مرحمت، فراهم بفرما. اين بخشي از بحث جوزدگي بود.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

«سؤالات مسابقه»

1- آیه 116 سوره‌ی انعام، چه امری را عامل انحراف می‌شمرد؟
1) پیروی از رهبران گمراه
2) پیروی از جوّ جامعه
3) پیروی از شیطان
2- پیروان حضرت موسی با دیدن گروه بت پرست چه كردند؟
1) اعلام تنفر و انزجار
2) سكوت و بی‌تفاوتی
3) تقاضای بت برای پرستش
3- بر اساس آیه‌ی 51 سوره‌ی مائده چه كاری انسان را در ردیف كافران قرار می‌دهد؟
1) ترك نماز
2) دوستی با دشمنان
3) تجارت با كافران
4- آیه‌ی 45 سوره‌ی مدثر به كدام عامل جهنمی شدن اشاره دارد؟
1) همراه شدن با گنهكاران
2) تشویق دیگران به گناه
3) دوستی با گنهكاران
5- وظیفه‌ی ما در برابر مجالس و جوامع گنهكار چیست؟
1) اعراض و هجرت
2) اعلام موضع
3) هر دو مورد

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 1406
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست